۲۷ آبان ۱۳۹۰

از دفتر تاریکروشنا

        کلیشه
        ===   

ببند پنجره را!

من ار تورق دفا‌تر ابر، امشب
جز پژمردگی مرگ وار سرانگشتان
نصیبی نخواهم برد.


این باران
جز کلیشه‌های کسالت بار
چیزی به چنته ندارد،
و گمان هیچ گلی را
از گره‌ی فصل
گذر نخواهد داد.


پف نمی‌است
بر کفن برکه‌های مرده
و چون شعار فضیلت
بر سپر گل آلود کامیون ها
بی‌ثمر می‌گذرد.


ببند پنجره را...