۲۴ اسفند ۱۳۹۱

سینما و شعرا


==========================================================

نقد و بررسی ده فیلم بر اساس زندگی شعرا 

در شماره نوروزی ماهنامه ادبیات و سینما

عباس صفاری

بسیاری از منتقدان سینمای غرب بر این باورند که هالیوود به طرز اسفناکی گرفتار بحران فیلم نامه است . بحرانی که پنداری سال به سال وخیم تر می شود . باز سازی فیلم های موفق گذشته و رواج فیلم های سراسر انفجار و حادثه در سالهای اخیر را می توان ناشی از همین بحران دانست . فیلم هائی که تنها امتیازشان بر آثار بنجلی که هر هفته روانه بازار می شود در جلوه های ویژه و شگردهای دیگر این صنعت نهفته است .
اما موفقیت فیلم های پر حادثه نیز که عموما از آثار پر خرج سینما محسوب می شوند چندان تضمین شده نیست و عوامل بسیاری مانند زمان نمایش - رقابت و از جمله شانس در موفقیت آن نقش تعین کننده ایفا می کند . کم نیستند فیلم های پر خرجی با شرکت هنرپیشه های طراز اولی مانند رابرت دنیرو که اصلا به اکران در نمی آیند و یکسره تبدیل به دی . وی . دی  می شوند . 
به همین دلیل است که هالیوود و سینمای غرب همواره در جستجوی سناریوی جذاب و هنرمندانه ایست که با هزینه ای اندک به فیلم در آید و بازار تضمین شده ای هم داشته باشد .
زندگی هنرمندان مانند دیگر مشاهیر تاریخ از گنجینه هایی است که هالیوود همواره از آن سود برده است . در همین سالهای اخیر فیلم هائی که بر اساس سرگذشت آمادئوس موتسارت - وان گوگ - مودیلیانی - بتهوون و پیکاسو به بازار روانه کرده اند از فیلم های موفق و سود آور محسوب می شوند . اما به دلایلی که بر خواهیم شمرد تا چند سال پیش هالیوود رغبت چندانی به ساختن فیلم بر اساس زندگی شعرا نداشت . یکی از صحنه های عمده فیلم هائی که در باره هنرمندان ساخته می شود نشان دادن صحنه ایست که هنرمند دارد شاهکار معروفش را خلق می کند . مثلا صحنه خلق یک سمفونی در فیلم آمادئوس یا  گل آفتابگردان در فیلم وان گوگ و مثالهای دیگری از ساختن مجسمه - طراحی رقص و باله و تولیدات دیگر عالم هنر که غالبا تماشای آن از نظر تصویری برای بیننده می تواند هیجان انگیز باشد . در حالی که مراحل تولید یک شعر را به دشواری می توان هیجان انگیز جلوه داد . شاعری در سکوت محض ساعت ها پشت میزی می نشیند . به نقطه ای نا معلوم خیره می شود و هر از گاه یکی دو جمله بر کاغذ می نویسد . نشان دادن چنین صحنه ای برای تماشاگر می تواند کسالت آور باشد . با این تفصیل صحنه های خلق شعر و شاهکار  غالبا در چنین فیلم هائی غایب است . آنچه باقی می ماند زندگی شاعر است و روابط و رویدادهائی که از او یک هنرمند ساخته است . این بخش نیز کمبودها و مشکلات خودش را دارد . سر گذشت  عموما اندوهبار و یکنواخت شاعران و عدم محبوبیت شعر در کشورهای غربی در مقایسه با هنر های دیگر از جمله عواملی هستند که در بی علاقگی سینما گران به این نوع فیلم نامه ها نقش عمده ای دارند .
اما موفقیت غافلگیر کننده فیلم پستچی ساخت ایتالیا که بر اساس داستانی نیمه تخیلی از دوران اقامت پابلو نرودا در ایتالیا تهیه شده بود هالیوود و تهیه کنندگان غربی را متوجه این گنجینه بزرگ و دست نخورده کرد که باعث شد چند نفری هم از هول حلیم در دیگ بیفتند و سرمایه به باد بدهند .
فیلم پستچی با شرکت فیلیپ نوره در نقش نرودا در سال 1994 با سرمایه ای در حدود دو ملیون دلار تهیه شده شده بود که در اکران آمریکا به رغم زبان ایتالیائی و زیر نویس بیست و یک ملیون دلار فروش داشت .    اسکار بهترین فیلم خارجی سال نیز به آن تعلق گرفت .
نا گفته نماند که قبل از موفقیت پستچی دو فیلم دیگر بر اساس رویدادهای زندگی چالز بوکافسکی تهیه شده و مورد استقبال محدود تماشاگران و منتقدین قرار گرفته بود .
فیلم اول تولید 1981 با عنوان ( قصه هائی از یک جنون عادی ) با شرکت بن گازارا در نقش بوکافسکی به رابطه او می پردازد با زنی که همدم و همپیاله اش بوده است و در غیاب چند روزه او برای ملاقات ناشرش  خودکشی می کند . تاثیر و عواقب ناشی از فقدان این زن بر زندگی شاعر بخش عمده این فیلم را که تولید ایتالیاست و در لس آنجلس به زبان انگلیسی فیلم برداری شده تشکیل میدهد .
نظر به این که بوکافسکی پیش از کسب شهرت در آمریکا در اروپا به شهرت رسیده بود فیلم فروش بهتری در اروپا داشت . در آمریکا هر چند از جانب منتقدین استقبال خوبی از آن شد اما تماشاگر استقبال چندانی از آن نکرد .
فیلم دوم با عنوان ( مگس میخانه )  در سال 1987 با شرکت دو ستاره نامدار هالیوود ( فی داناوی  و میکی رورک ) و بر اساس سناریوئی که بوکافسکی خود نوشته بود به اکران در آمد .این فیلم نسبت به هزینه متوسطش بازده خوبی داشت و نقد های مثبتی نیز به آن تعلق گرفت .
بوکافسکی تنها شاعری است که در زمان حیاتش دو فیلم سینمائی بر اساس زندگی اش ساخته می شود . پس از مرگش نیز در یک مورد دیگر مت دیلان در فیلمی سینمائی در نقش او ظاهر شده است . موفقیت فیلم هائی با موضوع بوکافسکی اما به خاطر زندگی نا متعارفش یک استثناست . شاعری که روزها در میخانه های کثیف با آدمهای نا باب و فواحش ول می گردد و به زد و خورد های خونین می پردازد و شب ها شعر می نویسد و شعر خوبی هم می نویسد انصافا موضوع مناسبی برای هر فرم نمایشی محسوب می شود و غالبا گیشه تضمین شده ای نیز دارد . به همین جهت موفقیت فیلم هائی در باره بوکافسکی را تهیه کنندگان نه به حساب محبوبیت شعر و شعرا بلکه ناشی از زندگی نامتعارف این شاعر می دانستند و به همین دلیل موفقیت این فیلم ها آنها را به سرمایه گذاری در این رشته ترغیب نکرد .
اما جالب است که پس از موفقیت پستچی نیز فیلم هائی که در هالیوود و اروپا تهیه شدند الگوی پستچی را که در باره شاعری معقول و متعارف بود سر مشق قرار ندادند و به استثنای ( تام  و  ویو ) که به آن خواهیم پرداخت زندگی های کما بیش جنجالی بود که مورد توجه قرار گرفت .
فیلم ( تام و ویو ) که در همان سال اکران پستچی یعنی 1994 تهیه شده بود به رابطه تی. اس. الیوت با همسر اولش می پردازد که بخش اصلی این مطلب به آن اختصاص خواهد داشت . اما پیش از آن به معرفی مختصر چندین فیلم که از زمان اکران پستچی تا به حال با استفاده از بیوگرافی شعرا ساخته شده است می پردازیم .
1- خسوف کامل - تولید 1995
این فیلم با شرکت لئورنادو د کاپریو در نقش آرتور رمبو و دیوید تئو لیس در نقش پل ورلن با هزینه ای سنگین  در چندین شهر اروپائی فیلم برداری شده و به ثبت دقیق رویدادها و رابطه سرنوشت ساز و طوفانی این دو شاعر می پردازد . رابطه ای غیر قابل کنترل و درد سر ساز که در یکی از اوج های خشمناکش رمبو با شلیک گلوله ای کف دست ورلن را سوراخ می کند و در حادثه ای دیگر که دادگاه آنها را به داشتن روابط غیر اخلاقی متهم کرده است ورلن به زندان می افتد که همین آغاز گر فرو پاشی این دوستی می شود .
خسوف کامل به کارگردانی اکنیسیا هولند و بر اساس نمایشنامه ای از کریستوفر همپتون تهیه شده و دورانی را به صورت فلش بک باز سازی می کند که هر دو شاعر در اوج خلاقیت بوده اند . در آغاز فیلم خواهر رمبو ایزابل در کافه ای به دیدار ورلن می آید با این ادعا که برادرش در بستر مرگ کشیشی را به بالین طلبیده و طلب مغفرت کرده است . لذا مجموعه اشعارش باید سانسور شده و بدون اشعار غیر اخلاقی و اروتیک که او می پندارد در نزد ورلن مانده است چاپ شود .
ورلن به ظاهر موافقت می کند اشعار بازمانده را تحویل دهد اما به محض رفتن ایزابل آدرس او را پاره کرده دور می ریزد و به این صورت اشعاری که تاثیرش بر سر نوشت شعر جهان انکار ناشدنی است از گزند آتش در امان می ماند .
خسوف کامل با هزینه ای در حدود 12 ملیون دلار تهیه شده بود و به رغم حضور لئوناردو د کاپریو در اکران آمریکا فقط 350 هزار دلار فروش داشت که به شدت اسفناک و دلسرد کننده بود .

2- ناپدید شدن لورکا - تولید 1996
 کارگردان - مارکوس زورینگا - با شرکت اندی گارسیا در نقش لورکا - بر پایه رمانی از یان گیبسون
فدریکو گارسیا لورکا به گمان من به خاطر زندگی پر حادثه و قتل نا باورانه و معصومانه اش  برای یک سناریوی سینمائی از جاذبه های دراماتیک بسیاری برخوردار است که می تواند پشتوانه یک فیلم هیجان انگیز و پر کشش برای هر نوع تما شاگری باشد .
اما این فیلم که در اروپا با عنوان ( قتل در گرانادا ) بر صحنه آمد متاسفانه استفاده چندانی از این جذابیت ها و قابلیت ها نمی کند و در حدس و گمان های لابیرنتی و بازی گوشی های راشومونی در باره قتل لورکا سر گردان می شود . قتلی که نبش قبر نامعلوم او نیز گره ای از راز و رمز آن نگشود .
به غیر از دکلمه دلنشین ساعت پنج با صدای اندی گارسیا یکی از صحنه های به یاد ماندنی این فیلم جائی است که لورکا در آخرین شب زندگی اش پشت پیانو می نشیند تا ترانه ای را برای چند زن زیبا روی بخواند .
این ترانه را لورکا بر اساس حکایتی از مولانا سروده است با این مضمون که غلامی در بغداد سراسیمه به خانه ی اربابش باز می گردد و با التماس از ارباب تیزپا ترین اسبش را طلب می کند که خود را به بصره برساند . وقتی ارباب علت سفر را می پرسد غلام می گوید در بازار عزرائیل را دیده است که نگاه تهدید آمیزی به او اندخته و تردیدی ندارد که عزرائیل قصد جان او را کرده و به این وسیله می خواهد از دست عزرائیل بگریزد .
ارباب اسبش را به او می سپارد و غلام قبل از غروب آفتاب خود را به بصره می رساند و آنجا در کمال تعجب عزرائیل را در انتظار خود می بیند . غلام از عزرائیل می پرسد اگر قرار بود اینجا جان مرا بگیری آن نگاه خشمناک چه بود که در بغداد به من انداختی . عزرایئل می گوید آن نگاه نه از سر خشم بلکه ناشی از نا باوری بود . چرا که می دانستم قرار است در بصره جانت را بگیرم و نمی دانستم در بغداد چه می کنی .
لورکا این ترانه را به همراهی آهنگی که خود ساخته با پیانو در آخرین شب زندگی اش اجرا می کند و هنوز که هنوز است کسی نمی داند او با آن شتاب و بی آن که کار واجبی داشته باشد در گیر و دار جنگ داخلی و بمباران معروف گرانادا چرا از مادرید که در امن و امان بود به گرانادا جائی که مرگ در انتظارش بود رفته است .
این فیلم با هزینه و مشارکت معروف ترین هنرپیشگان لاتینوی فعال در هالیوود ساخته شده بود و انتظار می رفت که دست کم لاتینوهای مقیم آمریکا از آن استقبال کنند . انتظاری که به هیچ وجه بر آورده نشد .

3 - پی نیرو - تولید 2001
پی نیرو فیلم جمع و جور و خوش ساختی است از کمپانی میرامکس به کارگردانی لئون ایچاسو کوبائی که به صورت سیاه و سفید و به شیوه مستند داستانی فیلم بر داری شده که بنجامین برت نقش شاعر و نمایشنامه نویس پورتریکوئی - آمریکائی را در آن به عهده دارد .
اگر چه (  میگل پی نیرو )  شهرتش را بیشتر مدیون نمایشنامه هائیست که نوشته و کارگردانی کرده است اما این فیلم جنبه شاعرانه کار و زندگی او را در نظر دارد و از زاویه اشعارش به بررسی شخصیت نا آرام او می پردازد . اشعاری که بی تردید تاثیری انکار ناشدنی بر شعر هیپ هاپ بعد از خود گذاشته و زمینه را برای ظهور موسیقی رپ نیز هموار کرده است .
پس از دیدن پی نیرو از دوست سالخورده آرژانتینی ام  ریکاردو می پرسم پی نیرو را می شناسد . می گوید کدام پی نیرو . پاسخ می دهم همان شاعر نیو یورکی . چشمانش تنگ می شود و با کف دست طبق عادتش می زند به شقیقه و می گوید ( فقط در آمریکا  !! فقط در آمریکا !!! ) و منظورش این است که فقط در آمریکا یک شاعر و نمایشنامه نویس روزها کتاب می نویسد و شب ها می رود دزدی .
سالها پیش از آن که زندگی نا متعارف و ظاهرا غیر اخلاقی بوکافسکی در لس آنجلس مورد توجه قرار بگیرد پی نیرو در نیویورک پا را از دایره عرف و اخلاق فراتر نهاده و خط قرمز های قانون را نیز به خاطر گذران امور و کمک به مادر نیازمندش نادیده گرفته بود . 
پی نیرو که دوران کودکی و نوجوانی اش در پیاده روها و پس کوچه های نیو یورک سپری شده است در کارنامه اش ده نمایش نامه دارد که اکثرا اجرا شده اند و بر اساس یکی از آنها با عنوان ( نزدیک بینی ) دو فیلم سینمائی و تلویزیونی ساخته شده که نامزدی جایزه معتبر تونی را برایش به ارمغان آورده . مضاف بر آن تعداد بسیاری شعر تاثیر گذار در کارنامه اش دارد و به ادعای خود بیش از صد سرقت که تعداد زیادی از آنها مسلحانه بوده است .
پی نیرو دزدی و سرقت را از ده سالگی آغاز می کند . در یازده سالگی دستگیر و زندانی می شود . پس از آن بسیاری از سالهای عمر کوتاهش را در زندانهای مختلف می گذراند . از جمله به خاطر سرقت مسلحانه از یک جواهر فروشی به زندان مخوف سینگ سینگ می افتد . نمایش نامه معروفش نزدیک بینی را در همین زندان می نویسد و نخستین بار با شرکت زندانیان هم بندش اجرا می کند . پس ازآزادی از سینگ سینگ و بردن نمایشنامه اش بر صحنه تئاتری معتبر در نیو یورک و کسب شهرت کما کان به اعمال خلاف قانون و استفاده از مواد مخدر و سرقت ادامه می دهد و چندین بار دیگر به زندان می افتد . سر انجام دستمزدی که از اجرای نقش های کوتاه در سینما می گیرد به حدی می رسد که کفاف خرجش را می دهد  که در نتیجه وقتش را فقط به کار و نوشتن اختصاص می دهد . متاسفانه اما استفاده طولانی از الکل و مواد مخدر به کبدش صدمه حیاتی زده و نهایتا در  42  سالگی از دنیا می رود .

4 - سیلویا - تولید 2003
محبوبیت روز افزون سیلویا پلت که غالبا به عنوان شاهدخت شعر آمریکا از او یاد می کنند سر انجام کمپانی بی. بی. سی . را به رغم مخالفت خانواده تد هیوز به ساختن فیلمی پیرامون زندگی او ترغیب می کند . نتیجه کار می شود فیلمی با شرکت گوئنت پالترو در نقش سیلویا که زندگی این شاعر آمریکائی را از دوران دانشجوئی در کمبریج و آغاز آشنائی با تد هیوز تا خود کشی دردناکش دنبال می کند .
گوئنت پالترو که از ستارگان پولساز هالیوود محسوب می شود و پیش از این  نقش معشوقه شکسپیر را بازی کرده بود به خاطر علاقه شخصی اش به سیلویا پلت در این فیلم ظاهر می شود و دانیل کرگ جیمز باند جدید سینما در نخستین کار عمده سینمائی اش بازی مناسبی  در نقش تد هیوز از خود ارایه می دهد .
وصلت و ازدواج هنرمندان در غرب غالبا پایدار نیست و به جدائی می انجامد . فیلم سیلویا نیز نمایشگر تجربه ناموفق دیگری است از زندگی مشترک و کم دوام دو شاعر نامدار . اگر چه این ازدواج احتمالا به خاطر حضور دو کودک خردسال به طلاق نمی انجامد . اما پس از آن که هیوز سیلویا را با دو فرزند به خاطر زن دیگری دست تنها می گذارد و ترک می گوید افسردگی سابقه دار سیلویا رو به وخامت می گذارد و نهایتا با باز کردن شیر گاز آشپزخانه به زندگی خود پایان می دهد .
من پس از دیدن این فیلم یاد جمله ای از صادق هدایت افتادم که گویا خطاب به برادرش می نویسد آدمیزاد تصمیم به خود کشی نمی گیرد . خود کشی با بعضی ها هست . اگر این حرف واقعیت داشته باشد سیلویا پلت بی شک یکی از این افراد است .
خانواده هیوز پس از مرگ پلت در رابطه با انتشار هر مطلبی در باره او یا چاپ آثارش  به شدت سخت گیر بوده اند . در این مورد نیز فریدا هیوز دختر سیلویا کمپانی بی . بی. سی . و کارگردان فیلم کریستین جفر را به سود جوئی از مرگ مادرش محکوم کرده است .
5 - خرده خاکستر - تولید 2008
خرده خاکستر به کارگردانی پل موریسون دومین فیلمی است که طی سالهای اخیر از زندگی  لورکا ساخته می شود و به گمانم پس از این نیز زندگی و مرگ این شاعر سینما گران را وسوسه خواهد کرد . به ویژه که تا به حال هیچکدام حق مطلب را خوب ادا نکرده اند .
داستان این فیلم بر محور شکل گرفتن دوستی سه یار دانشگاهی ( لورکا - دالی و بونوئل ) که در نهایت به جدائی و فرو پاشی می انجامد شکل گرفته است . دوستی حسادت بر انگیزی که شباهت به مثلث های عاشقانه دارد و زودتر از آن که قتل لورکا سکته ای در آن ایجاد کند رویدادهای حسادت بر انگیز و تلاش برای کسب شهرت اسباب فرو پاشی آن را فراهم می کند .
این فیلم که محصول مشترک انگلستان و اسپانیاست با شرکت خاویر برتلان در نقش لورکا و رابرت پترسون که شهرتش را مدیون فیلم های سریالی خون آشام هاست در نقش دالی در چندین شهر اروپائی با بودجه سه ملیون دلار فیلم برداری می شود . اما به رغم بازی یک هنر پیشه معروف در اکران آمریکا فقط نیم ملیون دلار فروش می کند .

6 - در حاشیه عشق - تولید 2008 انگلستان
این بار سینما به سر وقت دیلان توماس می رود . شاعری از سر زمین سر سبز و همیشه بارانی ولز که جنبه های دراماتیک زندگی و مرگ زود رسش خالی از قابلیت های نمایشی نیست .
فیلم بر محور افت و خیز های یک مثلث عشقی  در تب و تاب جنگ جهانی دوم و بمباران لندن می گردد . دوشیزه ای به نام ( ورا ) که نقش او را ( کیرا نایتلی ) به عهده دارد در اولین تجربه عاطفی زندگی اش به شاعر متاهل و به شهرت رسیده ای دل می بندد .
تفاوت عمده این فیلم با دیگر آثاری که بر محور مثلث های عاشقانه شکل می گیرد در این است که بر رغم رقابت ها و خصومت های رایج و حاکم بر این گونه روابط مابین  ( ورا ) و همسر دیلان توماس دوستی بی شائبه و تنگاتنگی شکل می گیرد که فضای جنگ زده و غربت لندن را برای جمع سه نفره آنها تحمل پذیر تر  می کند . اگر چه نقش بطری هم در این میان در تخفیف و تحمل  مشکلات بی تاثیر نیست .
در گیر و دار همین وضع است که ورا با یک سرباز عازم جبهه ازدواج می کند و هنگامی که فرزندش به دنیا می آید دو خانواده تصمیم می گیرند برای بزرگ کردن فرزندانشان در محیطی مناسب تر لندن را ترک کرده و در دو خانه نزدیک به هم ساکن شوند . باز گشت شوهر ورا از جبهه اما سمت و سوی دیگری به ماجرا می دهد و او که به رابطه همسرش با توماس شک برده است یک شب تحت تاثیر الکل به جانب خانه توماس چند تیر شلیک می کند که صدمه به کسی نمی زند اما باعث می شود توماس در دادگاه به دروغ بر علیه او شهادت بدهد . عملی که نقطه پایانی می گذارد بر رابطه او با ورا . اما کما کان ورا رابطه دوستانه اش را با همسر توماس حفظ می کند .
در حاشیه عشق با کارگردانی جان می بری و بر اساس رمانی با عنوان ( دیلان توماس - یک مزرعه - دو ویلا و یک بنگالو ) ساخته شده و بیش از هر چیز شرح علاقه و دوستی  دو زن است که اختلاف و خصومت حاکم بر رابطه شوهرانشان خللی در دوستی آنها ایجاد نمی کند .

7 - ستاره درخشان - تولید 2009 انگلستان
سال هشتاد میلادی در سفری سیاحتی به رم سر از گورستان انگلیسی های رم در آوردم . بی تردید زیباترین گورستانی است  که به عمرم دیده ام و همین جا بگویم که من گورستان زیاد دیده ام . شرح این دیدار را نیز در یکی از اشعار مجموعه خنده در برف انتشار داده ام که با جمله ای خطاب به پرسی شلی و جان کیث به پایان می رسد . دو شاعر هم وطن در دو قبر همجوار و در گوشه آفتابگیر گورستانی در خاک غربت .
--------------
سلام پرسی شلی !
سلام جان کیث !
ما رد پای گل ها را
در نقشه این شهر گرفته
و سر از بالین شما در آورده ایم
چه گوشه دنج آفتابگیری
چه سکوت گوشنوازی
سنگ ها خوش تراشتان
چقدر بوی گلبرگ های خشکیده
لای کتاب و دفتر می دهد
چقدر جای اوید مرده در تبعید
در کنارتان خالیست .
هنگام دیدار از این گورستان و هنگامی که این شعر را نوشتم می دانستم که کیث در جوانسالی در گذشته است اما از جزئیات مرگش اطلاع دقیقی نداشتم .
ستاره درخشان به کارگردانی جین چمپیون که فیلم درخشان پیانو را در کارنامه اش دارد به سه سال پایانی عمر کوتاه کیث و رابطه عاشقانه اش با فانی براون می پردازد .
فانی براون خیاط زیبا - خوش سلیقه و آلامدی است که کیث حاضر می شود به طور خصوصی به او درس بدهد .  . کیث در این زمان بیست و یک ساله است و سوگوار مرگ برادر که مبتلا به سل بوده است . طی همین دیدارهای توام با همدردی است که آن دو به هم دل می بندند . اما در بدو آشنائی آن دو مادر فانی که می داند کیث شغل و در آمدی ندارد  در جمله محترمانه ای هشدار داده است که آقای کیث  می دانند که نباید به فانی دل ببندند . در نهایت اما پس از انتشار یک مجموعه شعر موفق که نوید استقلال مالی می دهد  و پس از دادن حلقه نامزدی به فانی مادرش به وصلت آن دو رضایت می دهد . برای چندی نیز رابطه آندو به خاطر شخصیت تحسین طلب فانی و رفتار دلبرانه و حسادت بر انگیزش شکر آب می شود که اعتراض جدی کیث فانی را متوجه روحیه حساس او می کند . در همین دوره است که بیماری سل که از برادر به او منتقل شده  رو به وخامت می گذارد . لاجرم و بر خلاف میل قلبی اش با هزینه ای که دوستان اهل قلمش فراهم کرده اند برای فرار از برودت انگلستان به رم می رود و چندی بعد در همین شهر در می گذرد و در گورستان انگلیسی ها به خاک سپرده می شود .
فیلم با موخره ای در باره فانی به این مضمون که حلقه نامزدی را هرگز از انگشتش خارج نمی کند به پایان میرسد . در حقیقت اما فانی بعد از کیث ازدواج می کند و صاحب فرزندانی می شود . نامه های کیث را اما برای همیشه عزیز می دارد و حفظ می کند .
خوشبختانه ستاره درخشان فیلم دلنشین و موفقی از کار در می آید که با بودجه هفت ملیون دلار تهیه شده بود و فقط در اکران آمریکا چهارده ملیون دلار فروش می کند .

                                         *****************************
شاید یکی از دلایل عدم موفقیت تجاری بعضی از  فیلم هائی که در باره شعرا ساخته می شود زندگی و مرگ غالبا زود هنگام و فضای اندوهبار حاکم بر این فیلم هاست که باب طبع تماشاگر غربی نیست . اگر چه اکثر این فیلم ها در دراز مدت و پس از تبدیل شدن به دی وی دی و فروش به تلویزیون سود آور می شوند .
اگر خواننده دقت کرده باشد در هفت فیلمی که تا به اینجا به آنها پرداخته ایم شاعران از دم در جوانسالی از دنیا رفته اند . سالمند ترینشان پی نیرو در 42 سالگی و جوانترینشان کیث  در سن 24 سالگی فوت می کند .
پیش از آن که به  ( تام  و  ویو ) بپردازیم مایلم اشاره ای داشته باشم به یک فیلم دیگر که به وسیله اسماعیل مرچنت تهیه کننده شهیر اقتباس های کلاسیک کارگردانی شده است . اسماعیل مرچنت که او را به عنوان تهیه کننده می شناسیم در کشور زادگاهش هند دو فیلم تا آنجا که من خبر دارم کارگردانی کرده است . یکی کاتن مری و دیگری ( محافظ )
این فیلم دوم  شرح دیدارهای یک استاد زبان هندو و یک غزلسرای اردو است که ( نور ) تخلص می کند . ( ام پوری )  در نقش استاد دانشگاه شیفته و شیدای غزل اردوست و می خواهد به هر نحوی شده شاشی کاپور را راضی کند که صدایش را پیش از آن که برای همیشه صدای غزل اردو خاموش شود در حال دکلمه ضبط کند . شاشی کاپور که بسیار چاق و فربه شده است در نقش نور بزرگترین و شاید آخرین غزل سرای بزرگ  بازی جذابی  ارایه می دهد . فیلم برای تماشاگر شرقی از هر جهت اثری دلنشین و دیدنی اس و استعاره هوشمندانه ای برای تامل  در برخورد سنت و مدرنیته .

======

تام و  ویو
کارگردان : برایان گیلبرت
با شرکت ویلیام دفو  و میراندا ریچاردسون
محصول مشترک آمریکا و انگلستان
پخش از کمپانی میرا ماکس

تام و ویو به رغم کاستی هایش فیلم خوب و  پر محتوا ئی است که موفقیت آن را تا حد زیادی باید مدیون بازی درخشان و به یاد ماندنی میراندا ریچاردسون دانست در نقش ویویان همسر اول تی . اس . الیوت  .
فیلم بر اساس رابطه توان فرسا و دشوار الیوت و همسرش ساخته شده و از پرداختن به مسائل و حوادث دیگری که در تثبیت او به عنوان شاعری طراز اول نقش سرنوشت سازی داشته اند خود داری می کند .
ماجرای فیلم از زبان (  موریس هی وود ) برادر ویویان که از بدو آشنائی رابطه دوستانه و برادرانه ای با الیوت داشته است روایت می شود .
سال 1915 الیوت شاعر جوان آمریکائی برای ادامه تحصیل به انگلستان می رود و در کلاس های درس برتراند راسل  حضور می یابد . . او از شاگردان مورد توجه راسل است که با استاد طرح دوستی می ریزد . راسل از سوی دیگر دوست خانوادگی ویویان هی وود است و از همین طریق موجبات آشنائی تام و ویویان فراهم می شود . . رابطه ای که به سرعت و در فاصله بسیار کوتاهی به عشق و ازدواج می انجامد . موریس برادر ویویان خبر ازدواج را که می شنود سعی می کند در لفافه الیوت را از عواقب نا خوشایندی که این وصلت می تواند داشته باشد مطلع کند و از او می خواهد اگر ازدواج صورت گرفت در رابطه با خواهرش بردبار و مهربان باشد . اما از بیماری روحی ویویان که هنوز یک راز سر به مهر خانوادگی است هیچ حرفی به میان نمی آورد .
پدر و مادر ویویان که دیر از این پیوند مطلع شده و می پندارند الیوت احتمالا به خاطر ثروت و موقعیت نیمه اشرافی خانواده تن به این وصلت داده است به قصد جلو گیری از ازدواج خود را سرا سیمه به کلیسا می رسانند اما کار از کار گذشته است .
زن و شوهر جوان ایام ماه عسل را به برایتون می روند و آنجاست که الیوت با دیدن شیشه های داروی آرام بخش و کنترل اعصاب به بیماری ویویان پی می برد . بیماری او ناشی از عدم تعادل در سیستم هورمون های غده تیروئید است که که با سر درد - بی خوابی - التهاب -حمله های عصبی و خونریزی های متناوب و بی مقدمه همراه است .
در گیری با همین بیماری است که اسباب دلهره ویویان می شود از هم خوابگی . در اتاق هتل و پی آمد یک هم آغوشی نا موفق و یک حمله عصبی ویویان به پای الیوت می افتد و ملتمسانه از او می خواهد که صبور باشد و اطمینان می دهد که در زندگی مشترکشان خوشبخت خواهند شد . . الیوت بر خورد خشک و خونسردانه ای دارد و بر بی اهمیت بودن موضوع تاکید می ورزد .
از آن پس الیوت به هنرش پناه می برد و یکسره در دنیای شعر و ادب غرق می شود . . از نخستین مجموعه شعرش فقط دویست نسخه به فروش می رسد . برتراند راسل که از مشکلات مالی زن و شوهر آگاه است آپارتمان زیر شیروانی خانه اش را در اختیار آنها می گذارد . . فشارهای مالی سر انجام الیوت را مجبور می کند در یکی از بانک های لندن به کار بپردازد . . ویویان که معتقد است شوهرش باید یکسره به کار شعر و ادب بپردازد با شاغل شدن او مخالفت می ورزد .
ویویان زن با هوش و خارق العاده ایست از خانواده ای مرفه که در شرایطی نه چندان مناسب حاضر می شود در زیر شیروانی خانه راسل که طبق شایعات به او نظر نیز داشته است در کنار الیوت زندگی کند و از نزدیک شاهد شکوفائی استعداد بی نظیر یکی از شاعران بزرگ قرن بیستم باشد . او که شناخت پشتوانه داری از شعر و هنر دارد در رابطه با خلاقیت الیوت خود را مسئول و در به ثمر رساندن آن سهیم  می داند . او اولین شنونده تعدادی از بهترین اشعار الیوت و از جمله سر زمین هرز ( بهترین شعر قرن بیستم )  می باشد و شاید به غیر از( ازرا پاوند ) نخستین فردی است که به عظمت کار الیوت و استعداد خارق العاده اش  پی برده است . از سوی دیگر بی آن که خود خواسته باشد عامل تلخکامی و اندوه الیوت در آن سالها نیز هست و چه بسا که وخامت حال او در آخرین سالهای زندگی مشترکشان ناشی از آگاهی بر همین نقش مخربی است که او می پندارد در زندگی شوهرش ایفا می کند .
تا زمانی که افسردگی ویویان و عکس العمل های ناشی از آن در محیط بسته خانه و در رابطه خصوصی با شوهرش تنش هائی ایجاد می کند . الیوت صبورانه می کوشد آنها را نادیده بگیرد . اما به محض این که ویویان خارج از فضای خانه کنترلش را از دست می دهد و در محیط کار و در جمع دوستان و آشنایان شوهرش مشکلاتی ایجاد می کند الیوت که سخت پایبند آداب رسمی و زندگی آبرومندانه است به شدت دستپاچه و نگران می شود .
در این فیلم دو زن میانسال که دقیقا معرفی نمی شوند اما شباهت زیادی به ویرجینیا وولف و ادیت سیت ول دارند زیاد به دیدن الیوت در دفتر کارش  می روند . ویویان که به شوهرش بد بین شده است می پندارد که او با یکی از آن زنها که شباهت به وولف دارد رابطه نا مشروع دارد . حسادت های ناشی از این باور باعث می شود که نامه ای رسوا گرانه به بیشاپ کلیسائی که الیوت به آن پیوسته است بنویسد و شوهرش را به داشتن رابطه ای نا مشروع متهم کند . در یکی از روزهائی که آن دو زن به دیدار الیوت در بانک رفته اند به محل کار شوهرش می رود و از شکاف نامه های در با یک قیف شکلات مایع در بانک می ریزد . و در یک مورد نابخشودنی در خیابان به روی یکی از آنها چاقو می کشد .
این رفتار دیگر از حد تحمل الیوت خونسرد و بردبار خارج است . الیوت با برادر ویویان در این زمینه مشورت می کند . برادر که خود نیز نگران موقعیتش در جامعه اشرافی لندن است توصیه می کند که او را به آسایشگاه روانی منتقل کنند . اگر چه این عمل سر شکستگی بزرگی برای خانواده محسوب می شود اما نهایتا در یک جلسه خانوادگی تصمیم گرفته می شود که همزمان با عزیمت الیوت به آمریکا برای تدریس در هاروارد ویویان را به آسایشگاه روانی تحویل دهند . مامورین آسایشگاه که پنداری به دستگیری قاتلی رفته اند ویویان را که برای صرف نهار به رستورانی رفته است بیرون می کشند و به آسایشگاه می برند . . الیوت پس از مدتی او را غیابا طلاق می دهد و به مدت ده سال حتا به ملاقاتش نمی رود . از آن پس دارائی و ارث و میراث ویویان نیز طبق تصمیم دادگاه  تحت کنترل برادر و شوهر درمی آید .
ویویان هرگز از این تصمیم نا عادلانه ی شوهر و برادرش و از این که تحقیر شده و به مانند دیوانگان با او رفتارو زندگی اش را تباه کرده اند گله ای نمی کند .  او که تا آخرین لحظه زندگی اش به الیوت عشق می ورزد در سال 1947 دل شکسته و تنها در همان آسایشگاه جان می سپارد . ( ویویان هی وود الیوت )  با این که مطلقه است خود را همچنان تا پایان عمر با افتخار خانم الیوت معرفی می کند  و شوهرش را بزرگترین شاعر در دنیای انگلیسی زبان می داند . ادعائی که چندان دور از حقیقت نبود و در پایان قرن مردم انگلستان در یک رای گیری الیوت را به عنوان بزرگترین شاعر زبان انگلیسی بر گزیدند .
در آخرین صحنه فیلم الیوت را در آسانسور رادیو بی. بی. سی. با برتراند راسل می بینیم . او به راسل اقرار می کند که حتا یک روز بدون ویویان زندگی نکرده است . راسل در میان راه از آسانسور پیاده می شود و الیوت هم چنان که از پشت میله های اتاقک آسانسور مانند یک زندانی به بیرون می نگرد به اعماق میرود . . زندانی یک عشق تاریک و بی سر انجام .
الیوت در سالهای پایانی عمر اعتراف می کند که این وصلت غیر از تلخ کامی حاصل دیگری برای ویویان نداشت اما برای او شرایطی ایجاد کرد که سرزمین هرز بهترین شعر قرن بیستم را بنویسد . اما او در رابطه با ( شرایط ) روشن نمی کند که مقصودش شرایط مناسب مالی و برخورداری از امکانات آن خانواده بوده است  یا تلخکامی این رابطه که زهرش را در سر زمین هرز ریخته است . 
ویلیام دفو که در این فیلم نقش الیوت را به عهده دارد بازیگر پر قدرتی است . اما تماشاگر او را بیشتر در نقش افراد شرور و مرموز دیده است و برای بازی در نقش شاعر محجوب - رسمی و انگلیسی منشی مانند الیوت انتخاب مناسبی به نظر نمی رسد و در سرتا سر فیلم ما بیشتر ویلیام دفو را می بینیم تا الیوت را . شخصیت های دیگر فیلم مانند آن دو زن ( ویرجینیا وولف و ادیت سیت ول ) هرگز به درستی معرفی نمی شوند . آنها که از چهره های شاخص و احترام بر انگیز جامعه ادبی آن روزگار محسوب می شوند در فیلم برایان گیلبرت خیلی مضحک و کارتونی عرضه شده اند که انگار به جز هر و کر  با الیوت جوان و تحریک حسادت ویویان فکر دیگری در سر ندارند .
بزرگترین ضعف این فیلمنامه بیوگرافیکال به گمان من غیبت ( ازرا پاوند )  است . می دانیم که سر زمین هرز به وسیله پاوند ویراستاری شده و الیوت این  شعر را به او نیز تقدیم کرده است . در زندگی شخصی الیوت نیز پاوند نقش سرنوشت سازی داشته . حتا رهائی از کار طاقت فرسای بانک و یافتن شغل ویراستاری در یک بنگاه مطبوعاتی به توصیه و یاری پاوند انجام شده . با ویویان نیز رابطه بسیار نزدیکی داشته . با این همه در این فیلم حتا نامی از پاوند برده نمی شود که امیدوارم به خاطر مواضع ضد صهیونیستی پایان عمرش نباشد که هیچ ربطی به شعر و شاعری ندارد .