۹ اردیبهشت ۱۳۹۶

بوکافسکی و زهر حسادت حرفه ای

اخلاق ناپسندی دارند بعضی ازهنرمندان ما که قادر نیستند از هنرمندی که همسنگ خودشان است یا رقیبی برایشان محسوب میشود به نیکی یاد کنند ، یا در گفتگوهایشان استعداد و تلاش او را قدر بدانند . غالبا اگر در برابر سئوالی قرار بگیرند که لازم باشد از چهره قدرتمند دیگری در رده خود نام ببرند ، یا از پاسخ طفره می روند یا از شخصی نام می برند که شنونده -
انگشت به دهان میماند . شخصی که از حیث شهرت و بضاعت هنری در رده بسیار پائین تری از خود ورقبایشان قرار دارد و شانسی هم ندارد که زمانی تبدیل به رقیب شود . زیادند این افراد اما نمونه اش ابراهیم گلستان که از میان خیل داستان نویسان ریز و درشت ایران فقط شاگرد خودش ذکریا هاشمی را قابل نام بردن میداند و بس .

هر از گاه که به چنین مواردی بر می خورم یاد شعری می افتم از همشهری پُر زد و خوردمان جناب بوکافسکی که امیدوارم نیروی انتظامی آن دنیا زیاد به او گیر ندهند که امکان دارد دوباره یادش برود که شاعر است و با کله برود در صورت ملکوتی شان  !!
و اما در شعر مورد نظر بوکافسکی که بهره چندانی از زیبائی نبرده بود از شاعری یاد می کند بسیار زیبا و خوش تیپ ، شیک پوش ، پولدار و متفرعن که در رستورانهای پنج ستاره شام می خورد و به استخر که می آید زنان زیبا و خوش اندام دورش حلقه می زنند . بوکافسکی پس از وصف کمالات این موجود کمیاب  در بند پایانی و غافلگیر کننده  شعر با یک دشنام آبدار زهرش را به این شاعر خوش گذران می ریزد . خط آخر شعر این است :
( اما مادر جنده  شعرش هم محشر است ! )
شاید این جمله را به زبان مأخوذ به حیای ژاپنی نشود ترجمه اش کرد اما برای ما فارسی زبانها قابل درک است و پیام روشنی دارد .  دشنامی است به تحبیب و تحسین به زبان مطایبه و  بر آمده از یک حس حسادت مهار شده  . حسادتی که به هیچ عنوان نباید نقشی در قضاوت داشته باشد .
آری ، بوکافسکی به درستی دریافته است که حسادت مهار گسیخته نهایتا تبدیل می شود به خوره روح و منبع انرژی منفی . و انرژی منفی یعنی زهری که می تواند به ریشه های خلاقیت صدمه جبران ناپذیری بزند .

=====================================


دزد پر رو

 اگر چه وقاحت دزدی و دروغ گوئی در ابعاد جهانی در حال از بین رفتن است ، پنداری اما پدیده جدیدی نیست . این هم یک مورد قدیمیِ خنده دار ( یا گریه دار ) که آدم را یاد بعضی از دولتمردان امروزی می اندازد .
بیت زیر از شاعر متوسط و کمتر شناخته شده ای به نام رفیع مشهدی است  که از رواج مضمون دزدی در زمان خودش گله مند است .
نکته سنجان همه غارتگر مضمون همند 
سخن تازه کم و دزد سخن بسیار است 

این بیت را نیز همین حضرت سروده است :
به جز از مرگ دوستان دیدن 
حاصل عمر خضر چیست بگو

بیان ضعیفه اما مضمونش بدک نیست .
و حالا بیتی که سالها پیش از او کلیم کاشانی سروده است :
بگو به خضر به جز مرگ دوستان دیدن  
چه حاصلی تو از این عمر جاودان دیدی 

بگذریم که مضمون رفقای خضر خودش کلی اشکال دارد . خضر بینوا اصلا دوستی نداشت و ندارد  و با الیاس نبی نیز که هم سرنوشت اوست میانه ای نداشته است .فقط با زنانی که قبل از طلوع آفتاب جلوی خانه را آب و جارو می کنند خوش و بشی می کند و می رود  . به اسکندر هم که خیال داشت با او هم سفر و هم سرنوشت شود نارو زد و کلاغی را ماموریت داد که برود مشک آب حیات را بر ترک اسب او سوراخ کند . یعنی رفیق بی رفیق .

۷ اردیبهشت ۱۳۹۶

قطعات

صفحه اینجانب در ایمگرام
================
 http://www.imgrum.org/tag/%DA%A9%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%AA_%D8%AE%DB%8C%D8%B3

۳ اردیبهشت ۱۳۹۶

شعر+ عکس































عکس از مهدی رضائی

۱ اردیبهشت ۱۳۹۶

فرناندو پسوآ



بازگشت بهار

بهار که بازمی‌گردد
شاید دیگر مرا بر زمین بازنیابد
چقدر دلم میخواست باورکنم 
بهار هم یک انسان است
به این امید که بیاید وُ برایم اشکی بریزد
وقتی می‌بیند تنها دوست خود را 
از دست داده است
بهار اما وجود حقیقی ندارد
بهار تنها یک اصطلاح است
حتی گلها و برگهای سبز هم 
دوباره بازنمی‌گردند
گلهای دیگری می آیند 
وُ برگهای سبز دیگری
همچنین روزهای ملایم دیگری
هیچ چیز دوباره بازنمی‌گردد
و هیچ چیزی دوباره تکرار نمی‌شود
چرا که هر چیزی واقعی است.

(ترجمه: نفیسه نواب پور)

۱۷ فروردین ۱۳۹۶

      آلن پو

دستی به در می کوبد
و قلب من
چون آشیانه ای تهی
از شاخسار استخوانی اش
به زیر می افتد .

میدانم تو نیستی
تو با کلید تمام درهائی که بر خود بسته ام
در تردید بی پایان سنگ ها و سایه ها
پنهان شده ای
پرنده و باد نیز
فقط در شعر شاعری سودائی
به در می کوبند.

در قاب استخوانی ام می ایستم
و آهسته می گشایم
دری که لولایش را
بر چارچوب هراس من میخ کرده ای

چشمانم را
مانند دو تیله چینی
به تاریکی پرتاب می کنم
و جز باد و پرنده ای خیس
هیچ نمی بینم .

=================
شعری از مجموعه دوربین قدیمی و اشعار دیگر
طرح ضمیمه : دق الباب 
کولاژ - رنگ و انواع فلز روی چوب
12 در 14 اینچ
کار عباس صفاری