۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۸

اروتیکا

عباس صفاری
عریان تر از هنوز

.
هنوز هم
دکمه هایت را باز
و پیراهنت را به گوشه ای
پرتاب که می کنی
چیزی از رگهایم می گذرد
شبیه وز وز سیمهای لخت برق
در آسمان شرجی تابستان
.
هنوز هم
انگشت های ناز شستت
وقتی می لغزاند به زیر
بندهای سوتین سیاهت را
زبانم خشک
و هوای خانه
مانند لحظه ای قبل از وقوع زلزله
آغشته می شود به طعم گزنده مغناطیس
.
هنوز هم
چشم در چشم من
دستت که می رود به سمت گوشواره هات
تنوره کشان وحشی می شود خون
تا انتهای هر رگ بن بستم
.
در اعماق این لحظه بی زمان
هنوز هم مثل تبی برق آسا
وقتی سرایت می کنی به من
فقط جرقه ای
از سر انگشتانت کافی است
تا سرا پا شعله ورم کند
مثل پیراهنی آغشته به بنزین و باد

۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۸

توجه ! توجه !

عباس صفاری
آگهی
هموطن عزیز!
شما که فرصت سر خاراندن ندارید
وقت همسنگ طلا را
حرام خواب نکنید .
من با چهل سال تجربه در ایران و آمریکا
به جای شما خواب خواهم دید
****
به این زوج زیبا
که در حباب شیشه ای پر برف می رقصند نگاه کنید
این والس نیمه تمام
کپی کوک دار یکی از خواب های من است
همین خواب استثنائی را می توانم
در بست برای شما ببینم
****
فقط با یک تلفن
شما می توانید
رقص محبوبتان را
در حباب دلخواهتان سفارش دهید
رنگی یا سیاه و سفید
با تخفیف مخصوص
برای خواب های سفارش شده
در روز روشن
****
من با لیوان آب
و قرص های خواب آورم
کنار تلفن نشسته ام .....
.
.* دوربین قدیمی و اشعار دیگر حاصل دل به دریا زدن ها و تجربه های من بود در چند ژانر مختلف . بدنه اصلی مجموعه را اشعار ایماژیستی تشکیل می دهد . بیشتر شعر نگاره ها ( شعر کانکریت یا توشیح ) نیز در آن دفتر چاپ شده است و در پایان کتاب دو شعر اجرائی به نام ( آآپوکالیپس ) و ( آگهی )
شعر اجرائی از ژانر های مورد توجه پست مدرنیست هاست و نسبت به ژانرهای دیگری که زیر چتر پست مدرن قرار گرفته اند به دلیل ویژگی های تئاتری اش بیشتر مورد توجه شرکت کنندگان در شب های شعر آمریکا قرار گرفته است .
برای آکاپولیپس لحن نقال و پرده خوان های خودمان را به عاریه گرفته ام . شعر آگهی اما باید با لحن گویندگان آگهی تبلیغاتی رادیو - تلویزیون اجرا شود .
دلیل انتشار مجدد آن در این وبلاگ نیز به این خاطر است که در چاپ دوربین قدیمی حروف این شعر آنقدر ریز انتخاب شده که فکر نمی کنم کسی زحمت خواندن آن را به خود داده باشد

۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۸

نگاهی دیگر به دوربین قدیمی و اشعار دیگر

.
شعر هنري كلامي ست و انعكاس دهنده فرهنگ و باورهاي تاريخي ممالك مختلف است، نقش شاعران از گذشته تا امروز در شكل گيري انديشه و فضيلت هاي انساني ، غير قابل انكار است، بايد پذيرفت اهالي قلم همواره به عنوان قشري آگاه و پيش رو، در جامعه اي كه در حال گذار از بحران، يا تجربه عوامل آن بوده " نقش عمده اي را ايفا كرده اند. تاثيرات سينما و موسيقي درشكل گيري ادبيات به خصوص در دوره معاصر باعث به وجود آمدن تحولات چشم گيري شد. اگر قرارباشد روزي مدرن شويم و به دستاوردهاي بزرگ دست يازيم بايد به سبك ايراني و درك عوامل بيولوژيكي، تجدد خواهي را تجربه كنيم.
به سراغ مجموعه اي خاطره انگيزمي رويم كه " دوربين قديمي" نام دارد اين مجموعه داراي پيشنهادهاي تازه اي است. شاعر با ذكاوتي چون عباس صفاري كه سالهاي سال در خارج از ايران زندگي مي كند مجموعه اي از خود به جا مي گذارد كه سرشار از قريحه اي پويا در نزد مخاطبان آگاه شعر معاصر است، اين كتاب موثر همانطور كه جايزه كارنامه را به خود اختصاص مي دهد در انگيزش شعر جوان نيز تاثيرات بالاقوه اي دارد. شناخت و مطالعه ي عميق شعر جهان، از صفاري آتشفشاني خاموش مي سازد كه در هر شرايطي مي تواند فوران كند، او ظرفيت هاي زبان فارسي را با آگاهي به دست مي آورد ، دوربين قديمي حاصل مطالعه و آموزه هاي زندگي غرب است. صفاري با اين كه سال ها از وطن دور بوده اما چنان تسلطي در نگارش و تكوين شعر دارد كه با قلم مويي از كلمات نقاشي مي كند و با تلفيق عوامل زيست محيطي از" كاكتوس هاي آريزونا " سر در مي آورد و از نيمكت هاي چوبي" پارك لادرا" سخن مي گويد و شكسته شدن هويت چه به لحاظ زمان و مكان تاثيرات شگرفي بر روي خواننده مي گذارد و اين رفتار شاعرانه در روح و جان مخاطب ريشه مي دواند. . ديشب خواب تو را ديدم / بر نيمكت چوبي پارك لادرا نشسته بودي / و گرده ناني را / براي كبوترانی غايب/ تكه تكه مي كردي .../ ديشب خواب تو را ديدم / لبانت مانند تمشك تازه / نرم و سرخ بود / و نسيم هر بار كه مي وزيد / يكي از چين هاي چهره ات را / با خود مي برد...ص 72
.
جهان هستي متني قائم به ذات است كه از هستي شناسي" يوناني لوگوس سرچشمه گرفته است در اين ميان نگاه زيبا شناسانه شاعر به بازنمود موتيف ها و كشف موقعيت هاي شاعرانه استقرار مي يابد ، گاهي بيان اغراق آميز از تصورات شاعر جهاني تازه مي سازد...
.
روزهايي كه خودم نيستم / پيراهنم تنگ مي شود / و كراوات خفه ام مي كند / شبيه بازار ياب دربه دري مي شوم / در اتاق مسافرخانه اي ارزان قيمت / چه خودم باشم چه نباشم / پستچي در ساعتي مقرر / سهم آن روز مرا از جهان / پشت در مي گذارد ... ص 79
.
رادیکالیسم ادبيات صفاري را بايد در انگاره ها و درك صحيح زندگي معاصر و شائبه هاي آن دانست كه به همان شكل ساده در جستارهاي شعر او در حال گذار هستند، اين روزمره گي با الگوهاي بينامتني گره خورده اند و نگرش جزئي شاعر كمك شاياني، به رهيافت معنا مي كند ، و چنين مناسباتي به تحكيم روابط عيني (Objective) مي انجامد. با چنين رويكرد تازه اي در يك نگاه كلي مي توان شعرهاي صفاري را با پديده هاي روزمره كه در زندگي ما جريان دارد پيوند بزنيم.

. ماشين مدل بالايي مي رانم / كه چون تعلق به بانك دارد / حرفي از آن نخواهم زد / دوستانی هم دارم / گرفتار و بي آزار / اما تلفن جديدشان را ندارم ... ص 75

.
در واكاوي " دوربين قديمي " چگونگي كاركردهاي زباني بسيار برجسته اند . اجراي موفق شاعر ، آن قدر شاعرانه و ظريف است كه گويي بلوري به دست گرفته اي و در ميان تخته سنگ ها مي دوي، صفاري از تمام اجزاي موجود، به سود شعر كاركردهاي وصفي" روايي مي كشد. .
من هرگز چيزي را از تو پنهان نكرده ام / حتي پيش پا افتاده ترين سواحل را / با تو قسمت كرده ام / و هر وقت نبوده اي سهمت را / از هر برگ و باراني كه بر چترم باريده است / كنار گذاشته ام ...ص 16 .
صفاري شاعري بلند پرواز است . اشراف ويژه ي او به جهان پيرامون اش تامل برانگيز است . او با رهائي از قيد و بندهاي افراطي از تمهيدات پيش افتاده اي چون باران و پائيز حادثه اي زيبا خلق مي كند ، اما درعين حال در مواجه با حادثه اي مخاطره انگيز از كنارهمه چيز با خيالي آسوده رد مي شود ، و با ترفندي زيركانه قضاوت را به عهده مخاطب مي گذارد.
.
مرگ هم / مثل آن مرسدس بنز سياه / هميشه از اين خيابان خواهد گذشت / و مرا نيز روزي با خود / به خوابگاه هميشگي ام خواهد برد / و من ديگر شما را / كه به خوابي شيرين مي مانيد / هرگز به خواب نخواهم ديد.
.
شاعر اين مجموعه ، در صدد است با الگوهاي تثبيت شده به صميميت ويژه اي دست يابد . از اين رو اگر مجموعه حاضر با اقبال مواجه مي شود مبتني بر همين امرمهم است ، او با آرامش و خونسردي به شرح وقايعی مي پردازد كه گويي در پاي تلویزيون به سريال مورد علاقه ات چشم دوخته اي ، اين كاركرد زباني بر خلاف عادت هاي هميشگي ما متجلي مي شوند ، به عبارتي مي توان گفت شاعر تجربه هاي از ياد رفته را بازيافت مي كند و از آنها كاركرد شاعرانه مي كشد اين همزاد پنداري با هر خواننده به مونولوگي (monologue) متقابل تقرير مي يابد.

.

مي بخشي از خواب بيدارت كردم / مي خواستم بگويم هميشه / آرزوي خانه اي را داشته ام / با يك درخت خرمالو / كه هر پاييز ... / ساعت چنده عباس ؟ / هفت و پانزده دقيقه / هشت و نيم زنگ بزن بيدارم

.

صفاري جنس كلام را مي شناسد ، بيشتر شعرهاي اين مجموعه داراي ريتم آرامي هستند ، روايت منسجم و ارجاعات برون متني و تعبيه شدن فضاهاي سيال در روند شعر ، در تعميم و چند وجهي شدن نشانه ها كمك شاياني مي كند بنابراين سير روايت در شعرهاي صفاري يك مكانيزم دروني به حساب مي آيد كه طبق چنين قاعده اي تمام اجزاي شعر به هماهنگي و نظم ويژه اي فرا خوانده مي شوند و آفت هايي نظير ، اطناب ، سهل انگاري هاي دستوري، قاعده افزايي به شدت در متن كاهش مي يابد.