۱۰ اسفند ۱۳۹۰

یک بار دیگر

شطرنج با فرشته لاغر



به یاد محمد جعفر پوینده
----------------------- 

به این شب ضامن دار
پشت نمی توان کرد !
رو در رویش
با فاصله کافی بنشین
و مسیر استخوانی انگشتانش را
حدس بزن
****
هوای چنین شبی خوردن ندارد
به هوا خوران سر خوش
و هر بارانی پوشی که دست در جیب
از کنارت می گذرد
مشکوک باش
****
او نیز مثل تو
از کاغذ سفید می ترسد
زیر نگاهش فقط
سفیدی های ذهنت را ورق بزن
بگذار فکر کند در باغ نیستی
و فرق افتادن سیب و ستاره را نمی دانی
مسیر بردنت را ، خوب که هموار کرد
بگو : خر خودتی !
****
او همچنان وانمود می کند
جز چراغ های زرد خیابان
سایه های نرم
و پرده های کشیده گلدار
هیچ سابقه ای ندارد
تو فکر کن سر میزی نشسته ای
و شطرنج می زنی
با فرشته ای لاغر
در شنل سیاه .

--------------------------
از مجموعه ( دوربین قدیمی و اشعار دیگر )
انتشارات مروارید - چاپ سوم -  تهران - 1389  


۲ اسفند ۱۳۹۰

شعر و اعتراض

گفتگوئی با دوست و
همکار سالیانم حسین نوش آذر
http://radiozamaneh.com/culture/khaak/2012/02/21/10212

( شعر در دهه ۷۰ همواره با گوشه‌چشمی به تئوری‌های رایج و فاصله گرفتن از خوب و بد اجتماع و سیاست سروده می‌شد. اما در دهه ۸۰ شعر سمت و سویی دیگر به خود گرفت. در آغاز شاید بتوان گفت مسائل فردی و بیشتر از منظری هستی‌شناسانه عمده شد و انتشار آن در چندین مجموعه شعر بازار جدیدی برای این کالای قدیمی ایجاد کرد. به مرور زمان اما در کنار مضامین فردی دریچه‌ای نیز به سمت اجتماع و نقاط قوت و ضعف آن گشوده شد. در دوران انتخابات نیز به رغم اینکه این نوع شعر ذاتاً چهره‌ای ضد سیاسی یا بهتر است بگویم ضد شعاری دارد با اعتراض خوانندگانش به نتیجه انتخابات هم‌صدا شد و پس از زلزله بم برای نخستین بار شاعرانی با دیدگاهای مختلف مضمون واحدی را که همدردی با غم و اندوه و نگرانی مردم باشد موضوع کار قرار داند. )






۲۶ بهمن ۱۳۹۰

ارال می میمرد


نشریه بوم شهر - اصفهان
http://www.boom-shahr.com/pdf/90-2/20.pdf


















۲۴ بهمن ۱۳۹۰

شعر معاصر فارسی هنوز قالب‌های متنوعی را تجربه نکرده است

گفتگوی خبرگزاری مهر  با عباس صفاری
حمید نور شمسی

عباس صفاری گفت: حتی با حذف  شعر مشروطه و انتخاب شعر نیمایی به عنوان آغاز دوران نوگرایی در شعر فارسی نیز نمی‌توانیم ادعا کنیم که شعر معاصر فارسی قالب‌ها و فرم‌های بدیعی را تجربه کرده است.


«عباس صفاری» شاعر در گفتگو با خبرنگار مهردر پاسخ به سئوالی درباره لزوم نوگرایی در شعر معاصر فارسی و ارتباط میان خلق متون شاعرانه ضعیف به خاطر کشف فرم‌های تازه گفت: فرم و قالب معمولاً در زبان فارسی معنی واحدی را به ذهن متبادر می‌کند و در بسیاری نقدهای کتبی یا شفاهی حتی یکی جایگزین دیگری می‌شود. این است که در درجه اول ما باید حد و مرز معنایی هر کدام از این واژه‌ها را مشخص کنیم تا بتوانیم علمی‌تر و دقیق‌تر در باب شعر یا هر هنر دیگری گفتگو کنیم.


وی ادامه داد: در رابطه با قالب‌های شعری در دوران معاصر اما حرف و مطلب انتشار یافته فراوان است وخواننده جدی شعر نیز با مرزهای دوام و محبوبیت هر کدام آشناست. اگر با حذف شعر مشروطه ما قالب نیمایی را سر آغاز نوگرایی در شعر فارسی محسوب کنیم، خواهیم دید که فرم‌های زیادی نداشته‌ایم. پس از دوران چهار پاره نویسی شعر سپید شاملویی پرطرفدارترین بوده است و در کنار آن چند سبک و گرایش دیگر مانند شعر ناب - موج نو و حجم رشد کرده و در شعر بعد از خود تاثیرگذار بوده‌اند، اما به استثنای مجموعه شعر «هفتاد سنگ قبر» یدالله رویایی ـ واژه قالب را نمی‌توان در موردشان به کار برد.


صفاری افزود: در چنین شرایطی طبیعی است که یک شاعر جوان پیش از آن که به صورت حرفه‌ای وارد دنیای شعر بشود، چند قالب را می‌آزماید. طی دو دهه گذشته چند شاعر نیز کوشیدند نوع شعری را که خودشان می‌نویسند و لحن و زبان مشخص خودشان را دارد به مثابه یک مدرسه جدید یا سبک جدید اشاعه بدهند و طرفدارانی برای آن دست و پا کنند، اما مجهز نبودن به یک مانیفیست مشخص و شروع تک نفره آن در جامعه‌ای که حسادت حرفه‌ای همواره سنگی بر سر راه می‌اندازد از پیوستن دیگران جلوگیری کرد.


هدیه صد میلیون دلاری برای شاعران آمریکایی


سراینده مجموعه شعر «کبریت خیس» در ادامه با اشاره به نوع برخورد رسانه‌ها با شعر فارسی گفت: در یادآوری گذشته و دستاوردهای آن نوستالژی همیشه نقش اغراق‌آمیزی دارد که با گذشت زمان و کهولت سن بخش‌های موفقیت آمیز و پرجاذبه آن شفاف و برجسته می‌شود و کمبودها و نواقص کار از یاد می‌رود.


این شاعر ادامه داد: در گذشته ما دو نوع نشریه داشتیم که شعر چاپ می‌کردند. نوع اول مجلات پرتیراژی بودند؛ مانند زن روز و اطلاعات هفتگی و چندین مجله دیگر که شعر بر اصل میانگین سلیقه خواننده مجله انتخاب می‌شد. نوع دوم نیز نشریاتی مانند خوشه، نگین آدینه و فردوسی که رسالتی برای خود قائل بودند و از نوآوری‌ها و شعر آوانگارد نیز استقبال می‌کردند.


صفاری افزود: در حال حاضر نیز به گمان من همان الگو دارد کار می‌کند؛ با این تفاوت که تیم‌های خوب مطبوعاتی همین که جا می‌افتند و ارتباط حرفه‌ای محکمی را که لازمه کار است پدید می‌آورند، ناگهان حکم به تعطیلی آنها داده می‌شود و پراکنده می‌شوند که صدمه بزرگش را صنعت ژورنالیسم و رسانه‌های کشور متحمل می‌شود.


شاعر مجموعه شعر «دوربین قدیمی» همچنین گفت: فرق دیگری که با گذشته به چشم می‌خورد حضور نشریات وابسته به دولت است که غالبا مرغوب‌تر و پاکیزه‌تر از نشریات غیردولتی چاپ می‌شود. هنر اما مرز و خط کشی را تاب نمی‌آورد. ظاهرا هر دو طرف ادعا می‌کنند که مرزی نیست و در صورت تمایل حاضر به همکاری هستند، اما واقعیت این است که پس از گذشت سی و چند سال از انقلاب این دو گروه نتوانسته‌اند ساختار واحدی بیابند که با رعایت دوجانبه موازین آن بتوانند باهم کار کنند و از دستاوردهای هم استفاده ببرند و این نشان از کم کاری در این زمینه دارد.


صفاری همچنین در پاسخ به سئوال درباره نوع انعکاس شعر در مجلات و نشریات در غرب و آمریکا و تفاوت آن با ایران گفت: درباره موقعیت شعر در آمریکا و نحوه استفاده از آن در نشریات حرف بسیار است و در این مجال نمی‌گنجد. هدیه صد میلیون دلاری خانم «روت لیلی» به نشریه کوچک شعر سرنوشت و چشم انداز شعر را در آینده آمریکا تغیر داده‌ است. فقط از راه بهره این پول ده‌ها شاعر می‌توانند زندگی‌شان را تامین کنند و به کار شعر بپردازند. البته هنوز تصمیم جدی و نهایی در رابطه چگونگی استفاده از این پول گرفته نشده، اما از بهره آن هر ساله 75 هزار دلار تنها به یک شاعر ارائه می‌دهند.


مطبوعات فارسی حق مطلب را برای شعر ادا کرده‌اند


وی افزود: در آمریکا نزدیک به هزار نشریه و جنگ ادبی منتشر می‌شود که از آن میان حدود 20 نشریه در کتابفروشی‌ها و کیوسک‌های مطبوعات عرضه می‌شود و مابقی فقط از طریق پست و آبونمان ارائه می‌شود. پرتیراژ‌ترین مجله‌ای که هفته‌ای دو شعر چاپ می‌کند نیویورکر معروف است. نحوه انتخاب نیز به این صورت است که شاعر باید تجربه‌های اولیه و آوانگارد را پشت سر گذاشته و به اصطلاح تثبیت شده و نهایتا به زبانی رسیده باشد که بتواند رابطه برقرار کند.


صفاری افزود: ناگفته نماند که کانال ملی تلویزیون نیز سالیانه سه ـ چهار شاعر را در یک برنامه پربیننده معرفی می‌کند و نکته مهم اینکه نقدهای دوست نوازانه یا جانب‌دار نیز هیچ جایگاهی در نشریات آمریکا ندارند و با ژست پیشکسوتی و حق به جانب نیز نمی‌توان بر سر نشریات کلاه گذاشت.


شاعر مجموعه شعر «خنده در برف» ادامه داد: اگر در زمینه‌ای ضعف وجود داشته باشد یا به بحران برسد، نمی‌توان تمام کاسه کوزه‌ها را بر سر رسانه‌ها و مطبوعات شکست. مطبوعات تولید کننده هنر نیستند. نقش آنها انعکاس دادن هنر است که البته پسند و سلیقه آنها می‌تواند به حرکت آوانگاردی پر و بال بدهد یا ندهد. به گمان من در یک جمع بندی کلی می‌توان گفت مطبوعات فارسی درباره مسئولیت‌هایشان در قبال ادبیات که ترغیب و تشویق مردم به شعرخوانی نیز از آن جمله است خوب عمل کرده‌اند.


شعر مدرن فارسی هرگز مانند امروز دست به تجربه‌های آوانگارد نزده است

وی تصریح کرد: ما مردمی هستیم که به دلایلی زیاد حاشیه می‌رویم و در نهایت حرف و نظر اصلی‌مان را در لفافه بیان می‌کنیم. به همین جهت ما باید به خودمان آموزش بدهیم که سطرهای نانوشته را نیز بخوانیم و اگر نظری ابراز شده است ببینیم انگیزه مطرح کردنش چه بوده است. گوینده تا چه حد حسن نیت داشته و حسادت حرفه‌ای چه نقشی در ابراز عقیده‌اش داشته است.


صفاری ادامه داد: واقعیت این است که شعر مدرن فارسی هرگز در این حد دست به تجربه‌های رادیکال و آوانگارد نزده و در هیچ دوره‌ای نیز تا این درجه مورد توجه جامعه کتابخوان به ویژه نسل جوان نبوده است. طبیعی است که در چنین شرایطی تعدادی از کتاب‌های شعر به طرز کم سابقه‌ای تجدید چاپ شده و به شهرت می‌رسند. دوستداران شعر فارسی و آنهایی که دل‌نگران شعر فارسی هستند، باید این پیشامد را به فال نیک بگیرند و دعای خیرشان بدرقه راه آنهایی باشد که در این وانفسا شتابی به چرخه شعر داده‌اند. این که افرادی به خاطر اختلاف نظر عقیدتی یا از سر حسادت حرفه‌ای جنجال به پا کنند یا چوب لای چرخ این جریان بگذارند به نفع هیچ جریانی نیست.
سراینده مجموعه شعر «تاریک روشنا» افزود: شعر در یک کلام یا خوب است یا بد. شعری که از نظر فنی و ساختاری ضعیف باشد، نمی‌تواند حس برانگیزی بالایی داشته باشد. این حرف‌ها پر از رودر بایستی است. تنها جایی که من چنین نمونه‌هایی دیده‌ام اشعار سانتی مانتال و پرغلط و مسخ شده‌ای است که روی سنگ قبرها کنده شده است، اما حرف آخر این که اگر کسی بگوید یک شعر می‌تواند هم دارای درجه بالای حس برانگیزی باشد و هم ضعیف باشد، من خواهم گفت: حق با جناب عالی است!













۲۳ بهمن ۱۳۹۰

مسافر مدام زندگی

نقد جدیدی از داریوش معمار
بر مجموعه شعر تاریکروشنا

روزنامه اعتماد
=====
 ميان شاعراني كه طي دهه گذشته حضور تاثير‌گذاري در مجامع ادبي داشته‌اند و مخاطباني در ميان قشر كتابخوان پيدا كرده‌اند، اگر قرار باشد به چند نام معتبر اشاره كنيم، يكي از آنها بي‌شك عباس صفاري است. صفاري به سبب برخورد نزديك با جزيياتي غافلگيركننده از زندگي روزمره در شعرش و همچنين بهره‌يي كه اشعار وي از انديشه‌يي جهان‌وطن در قبال مرگ و زندگي دارند، مورد توجه واقع شده است.


پيرامون آثار اين شاعر، نقد‌هاي متعددي نوشته شده كه اكثرا به نكات خلاقه شعرهاي او (آنچه شرايط تمييز يافتن آنها را از آثار ديگر شاعران هم‌نسلش فراهم كرده) اشاره كرده‌اند. در اين نوشته نگارنده با محور قرار دادن مجموعه تازه‌انتشاريافته «تاريكروشنا» كه شامل دوره‌هايي خوانده‌نشده از شعر‌هاي اين شاعر است، قصد دارد به دو موضوع يكي از منظري تبارشناسانه درباره اشعار صفاري و ديگري از زاويه آسيب‌شناسانه نگاهي داشته باشد.

يكي از موارد جعل‌شده نزد شاعران دهه ۷۰ و تا حدودي دهه ۸۰، تبارشناسي شعر اين دوره و تاثيري بوده كه اين شاعران از شاعران نسل‌هاي قبل در جنبه‌هاي فرمي و بياني شعر خود گرفته‌اند. براي مثال شاعراني كه اشعارشان در دغدغه‌هاي فرمي زير تاثير آرا و اشعار كساني مانند تندركيا، ايراني، شين پرتو و... بوده و در سال‌هاي بعد، از بخشي از جريان شعر موج نو تاثير‌هايي گرفته‌اند، ترجيح داده‌اند زير عنوان دهه هفتادي يا شعر زبان، اين تبار را ناديده گرفته و خود را مبدع معرفي كنند. درباره بقيه عنوان‌هاي مطرح شده در دهه گذشته نيز كم‌وبيش اين موضوع صادق است. شايد عباس صفاري جزو معدود شاعران تاثيرگذار اين سال‌هاست كه با چنين داعيه‌يي به ميدان نيامده. او كه در ابتدا كار خود را با سرودن ترانه در دهه ۵۰ آغاز كرده است، در شعرش از لحن و موسيقي دروني شعر شاملو و جنبه‌هاي بياني شعر فروغ فرخزاد بهره واضحي برده. صفاري در تصوير‌سازي و صراحت خيال بيشترين بهره را از شعر فروغ فرخزاد مي‌برد كه البته اين موضوع در ميان اكثر شاعران اين سال‌ها معمول است. در واقع از اينجاست كه مي‌توان شعر فروغ را سرمايه‌يي مهم براي شعر دو دهه اخير محسوب كـرد. در موسـيقي دروني و لحن‌سازي نيز صفاري در مجموعه «تاريكروشنا» بيشتر از شعر آزاد شاملو متاثر است، هرچند در مجموعه‌هاي بعدي او كه شعر‌هايشان پس از شعر‌هاي اين كتاب سروده شده‌اند اما پيش از آنها به انتشار رسيده، تاثير از لحن شعر شاملو و جزيياتي از نظام بياني آثار او كمرنگ مي‌شود، و نگاه شاعر بيشتر معطوف شعر كساني مانند بيژن جلالي و نزديك به شاعراني مانند نجدي است تا ديگران.


با اين حساب در تبار‌شناسي شعر صفاري به‌ويژه در اين كتاب مي‌توان او را ميانه‌يي موثر از روش شاعرانه فروغ و شاملو و در حركت به سوي شعر گفتاري از نوع اشعار جلالي به حساب آورد كه با بروز خيالي جهان‌وطن و مايه‌هاي فكري جهانشمول كه مختص شعر اوست، آثارش از ايشان تمييز پيدا مي‌كند.


چه كسي مي‌پنداشت/يك پرنده كوچك مي‌تواند/بر شاخه‌يي عريان بنشيند و/دلشوره دريا را آنقدر بخواند، /تا چهره‌هاي ما/در پنجره‌هاي نمك‌ سوده گم شوند؟/ شهر/ در بهت گرگ و ميش فرودگاه/ از چهره‌هاي آشنا/ تهي مي‌شد/ و باران پاييزي/ چشم‌انداز‌هاي نوباوه را/باستاني مي‌كرد. (دلشوره دريا، تاريكروشنا، ص۱۸، مرواريد)


يا؛سايه‌هاي بلند رهگذران را/تكه/تكه/به منقاربرده‌اند. /خورشيد/آن سوي رودخانه/آب شده است. /درشعله نخل‌هاي پريشان. (كلاغان، همان، ص۴۵)
اما در آسيب‌شناسي شعر صفاري مي‌توان نكاتي را مد نظر قرار داد كه بعيد به نظر مي‌رسد از چشمان شاعر دور مانده باشند اما ظاهرا او چندان تمايلي به گذر از آنها به عنوان بخشي از طبيعت شعر خود ندارد. اين نكات در دو محور اصلي قرار مي‌گيرند؛ محور نخست وجود سوژه‌هاي تكراري درباره يادآوري مفهوم مرگ در اكثر شعر‌هاي صفاري و در كتاب‌هاي مختلف اوست، كه انتشار اين مجموعه رد آنها را روشن مي‌سازد. اين موضوع بي‌شك از نگاه مخاطبان پيگير آثار صفاري نيز دور نمي‌ماند. دايره سوژه‌ها در شعر صفاري بستري وسيع نيست. اين موضوع البته يكي از عارضه‌هاي شعر نو فارسي است، اما انتظار مي‌رود با توجه به تمايلات جهانشمول صفاري ما كمتر با اين مورد برخورد كنيم. آسيب دوم در شعر صفاري در فرم شعرهايش نمايان مي‌شود. او به دنبال بهره‌گيري از مدلي متنوع (به‌ويژه در فرم خيال و ساختمان ظاهري شعرش) كه مناسب بن‌مايه‌هاي آن باشد، نبوده. البته صفاري بي‌ميل به استفاده از الگو‌هاي تصويري در شعر‌هايش براي ايجاد ساختمان‌هايي نو در فرآوري محتوايي نيست، اما روند اين توجه او در چند كتابش به‌ويژه مجموعه مورد بحث نشان مي‌دهد كه در اين بخش هم وي محدود در الگو‌هاي مشخصي است كه كمتر ميلي به فراتر رفتن از آنها دارد. در جمع‌بندي اين بخش با توجه به مختصر بودن مجال اين نوشته مي‌توان گفت صفاري شاعري نوگراست كه نمي‌توان او را يكسره اهل محافظه‌كاري دانست و نمي‌توان يكسره وي را اهل ريسك و نوآوري در شعرش محسوب كرد.




۱۷ بهمن ۱۳۹۰

فریدون فریاد در گذشت

بدرقه راهش شعر کوتاهی
 از سروده های خودش
و به این امید که نور بسیاری
 ذخیره کرده باشد برای آن شب بی پایان
=============

نور را ذخیره کن،

راه بسیاری در پیش داری،

شب بسیاری.



خاکسپاری
چوب نگاره - 1910
مرکب روغنی روی کاغذ ساتن
 8 در 10 اینچ
کار : عباس صفاری

۱۶ بهمن ۱۳۹۰

گفتگو با روزگار

گفتگوئی پیرامون شعر مهاجرت
همراه با نقدی از داریوش معمار 
بر تاریکروشنا

مهدی وزیر بانی

http://roozegardaily.org/pdf/90-11-15/09.pdf