۲ دی ۱۳۹۲

نوستالژی زادگاه



هجرانی های ابن حمدیس برای سیسیل

  نگاه نو - شماره 99

 عباس صفاری

ابن حمدیس که امروزه در شمار بزرگترین شعرای کلاسیک جزیره سیسیل محسوب می شود تا دهه هفتاد قرن گذشته در زادگاه خود که تمام عمر به آن عشق می ورزید کاملا ناشناس مانده بود . بی تردید مهجور ماندن او و دیگر شاعران عرب زبان سیسیل ریشه در خصومت های تاریخی با انگیزه های مذهبی و نژادپرستانه دارد . اگر چه در صد چشمگیری از ساکنین امروزی سیسیل خود از نوادگان اعرابی هستند که پس از زوال حکومت عباسیان در سیسیل که زادگاهشان بوده است ماندگار شده اند .
تذکره شاعران کلاسیک سیسیل که به وسیله ( ابن القتا ) تدوین شده شامل اشعاری از 170 شاعر عرب زبان بوده است که بخش عمده ی آن طی قرون ماضی از بین رفته است . از آن میان اما ابن حمدیس تنها شاعری است که دیوان کامل اشعارش به جای مانده و به روزگار ما رسیده است .
این دیوان که شامل سیصد و پنجاه قطعه شعر در شش هزار بیت از انواع گوناگون می باشد برای نخستین بار در سال 1897 میلادی در قاهره تصحیح و منتشر می شود . انتشار آن به زبان های غربی و از جمله ایتالیائی اما تا اواخر قرن بیستم به تاخیر می افتد .
عبدالجبار ابن محمد بن حمدیس در سال 1055 میلادی در آبادی ( نوتو ) در اطراف سیراکوز چشم به جهان می گشاید . خانواده اش از متمولین آن منطقه بوده اند و دوران کودکی و نو جوانی اش در رفاه و آرامش سپری می شود .
در سال 1078 هنگامی که او پا به بیست و سومین سال زندگی اش می گذارد سپاه نورمن ها جزیره سیسیل را تسخیر کرده و به حکومت عباسیان در آن جزیره پایان می دهند .
جنگ های نژادی و مذهبی همواره در طول تاریخ منجر به ترک وطن و مهاجرت شماری از شهروندان کشور مغلوب می شود . در این مورد نیز بسیاری از ساکنین جزیره و از جمله ابن حمدیس هجرت را بر قرار ترجیح داده و ترک وطن می کنند به امید این که در آینده ای نه چندان دور به شهر و دیار خود باز گردند . سرنوشت اما ابن حمدیس را تا پایان عمر از زادگاه محبوبش دور نگه می دارد .
در آغاز هجرت به سویل می رود و به جمع شعرای دربار المعتمد می پیوندد. المعتمد که خود از شاعران طراز اول اندلوس محسوب می شود دربارش را به مرکزی برای فعالیت های علمی و فرهنگی دانشمندان و ادبا و به ویژه شاعران تبدیل کرده بوده است . از همان آغاز ورود به دربار دوستی عمیق و پایداری میان ابن حمدیس و امیر اموی شکل می گیرد و تا پایان عمر خلیفه که خود در اسارت و تبعید به سر می برد دوام می آورد .
تاریخ نویسان تضعیف حکومت قدرتمند امویان آندلوس را تا حدودی ناشی از گرایش  بیش از حد المعتمد  به شعر و ادبیات و بی توجهی او به مسائل حکومتی و دولت داری می دانند .حکومت  او سر انجام در سال 1091 به دست یکی از امرای المراوید که بر شمال آفریقا حکومت می کردند سر نگون می شود و به تدریج یکی از گهواره های مهم و عمده رشد و پرورش تمدن اسلامی در اروپا از حرکت باز میماند . لحظه تبعید المعتمد و خانواده اش را یکی از شاعران دربارش مضمون شعری بسیار زیبا قرار داده است که نشان از محبوبیت او در میان توده های مردم دارد . کشتی حامل او و خانواده اش در میان شیون و زاری مردم بندرگاه را آنچنان ترک می کند که پنداری عزیزی را به گورستان می برد . المراوید که از نژاد بربر بودند توجه چندانی به فرهنگ و رسوم اسلامی نداشتند و دربارشان بیشتر تقلیدی  از دربارهای اروپای مسیحی بوده است . روی کار آمدن المراوید سر آغاز مجدد سرگردانی  ابن حمدیس است که پی آمد آن این شاعر دور از یار و دیار را آواره شهرها و دربارهای شمال آفریقا و خاور میانه می کند تا سر انجام در جزیره لاجورکا به سال  1133  چشم بر جهان می بندد و به هجرتی اندوهگین و طولانی پایان می دهد .
مضمون بسیاری از اشعار او طبیعت و جلوه های زیبا و دل انگیز آن است . آنچه از طبیعت سیسیل به یاد می آورد نقش عمده ای در شکل گیری اشعار طبیت گرا  و الهامات شاعرانه او دارد . جدا از قصیده ها و اشعاری که در مدح خلفای آندلوس و شمال آفریقا سروده اشعار بسیاری دارد که مضمون و الهام آن را از زندگی و تجربیات  اش در هجرت گرفته است . اما بهتری اشعار او بی گمان  هجرانی هائی است که برای زادگاهش سیسیل سروده است . هجرت طولانی هرگز نتوانست از شدت عشقی که او به زادگاهش می ورزید بکاهد .
تاریخ ادبیات هر قوم و ملتی سرشار از هجرانی ها و اشعاری است که شعرا دور از وطن   و با یاد آوری خاطرات غالبا خوش شهرهای پشت سر گذاشته  سروده اند . اما کمتر شاعری می توان یافت که نوستالژی زادگاه چنین نقش عمده و سرنوشت سازی در شعرش ایفا کرده باشد . از این جنبه نظر شاید بتوان ابن حمدیس را  با ( اوید ) مقایسه کرد که در تبعید لحظه ای فکر و خیال شهر محبوبش  رم رهایش نکرد و سر انجام در بندر غمناکی  بر کرانه دریای سیاه دقمرگ شد .
حال نزدیک به دو دهه می شود که سیسیلی ها شاهد بازگشت این شاعر سفرکرده و فراموش شده به سرزمین خود شده اند . بازگشتی توام با استقبالی در خور و آغوش های بازبسیار  و شاید هم  اندکی شرمنده .
طی این مدت جدا از تجدید چاپ های دیوانش و مقالاتی که در رابطه با شعر و زندگی او انتشار یافته مورد توجه فوق العاده خوانندگان ایتالیائی و آهنگسازان نیز قرار گرفته و در یک مورد حتا اپرائی به نام و در باره او ساخته شده است . چندین خواننده ایتالیائی  تا به حال اشعاری از او به ویژه آنچه در رابطه با سیسیل سروده است را به شکل ترانه خوانده اند . آهنگ تعدادی از این ترانه ها تلفیقی از موسیقی شرق و غرب است که از سازهای شرقی نیز در اجرای آنها استفاده شده است . بخش هائی از اپرای ابن حمدیس و تعدادی از این ترانه ها در سایت ( یو تیوب ) زیر نام ابن حمدیس موجود است برای علاقمندان .

        *  *    *
آه دریا ، تو پنهان کرده ای بهشت مرا
بر کرانه دیگرت
من سیسیل را با روح و جانم به یاد می آورم

درد است که به تصویر آن جان می بخشد
سرزمین جنون های جوانی ام
سر زمینی که مانند تخیلات ذهنی با شکوه
زمانی سرزنده بود
و اکنون برهوتی بیش نیست
رانده از آن بهشت
چگونه شاهد این ماجرا باشم
سرشکم اگر اینچنین تلخ نبود
می توانستم تصور کنم
که رودخانه های آن دیار تقدیس شده است .

---------------------------------

     *     *     *

جرعه ای از برکه زنبق ها بنوش
سرخ از انعکاس گل ها
و همچنین سبز
آنگونه که پنداری گل ها
زبانه های آتش اند
که سر از آب بیرون آورده اند .

----------------------------


     *     *     *

پروردگارا به تو سپرده ام
آن خانه را در ( نوتو )
که ابرهای باران خیز بر فراز آن
به هم می رسند

همواره به آنجا می اندیشم
و به سویش روانه می کنم
سیل اشکم را

من دلتنگ آن خانه ام
و همسایگان و دوشیزگان مهربانش
کسی که قلبش را در آن خانه بر جای نهاده است
تمام ذرات وجودش میل بازگشت دارد
اکنون
می بینم چگونه وهن آمیز
گور مردم آن دیار
 تفرج گاه رومیان شده است
رومیانی که دیگر
نگران  روبرو شدن
با مدافعان قوی پنجه نیستند
اما آن گورها
اگر دهان باز می کردند
شیرهای خشمگینی از درونشان 
بر آنها حمله ور می شدند

اما شیری اگر در بیشه نباشد
گرگ گستاخ خودنمائی می کند .

--------------------------


     *    *     *
آه ، ای باد
هنگامی که ابرهای بارانی را
برای آبیاری کرت ها می بری
ابرهای عقیمت را به جانب من بفرست
تا اشکهایم بارورشان کند .

---------------------------


    *     *    *
بر قرار باد آن جزیره و مردمان دانایش
برقرار باد یادگارها و بقایای کهنش
بر قرار باد عطری که از آن خاک بر می خیزد
و هر بامداد و پسین گاه به مشام ما می رسد
برقرار باد زندگان آن دیار
و رفتگانی که آرام
در گور خفته اند .

-------------------------


    


 

۲۵ آذر ۱۳۹۲

ترجمه ناپذیر

*  *  *
دور از ترانه‌های کودکستانی و
رها از پر حرفی انشای دبیرستان
متون نانوشته سرنوشت
حوادثی را برایت تدارک دیده‌اند
از جنس کلماتی چموش
که جانت را به لب می‌رسانند
تا تن به جمله‌ای جانانه
و سرنوشت ساز بسپارند


بی نیاز از حرف و کلام اما
حادثه‌ای به نام عشق نیز
که می‌گویند خواهر مرگ است
شعله‌های سرکش آغازینش را
در نگاه ویرانگری به جانب تو
آنچنان خلاصه خواهد کرد
که نهایت ایجاز در برابرش
پر حرفی کسالت آوری بنماید

نگاهی رها
از اسارت کلمات
که یکی از هزاران تفسیر شاعرانه‌اش
وداع تو با آرامش است
و به خواب دیدن فرشتگانی قیچی به دست
که تعبیر کارشان بی تردید
بریدن هر خیال آسوده است
از شاخسار درختی آنچنان سرشار
که دیگر در پوست خود نمی کنجد
-----
منتشر شده در فصلنامه خوانش