۵ خرداد ۱۳۹۱

اشیای سورئال

 اشکدان و کمربند عفت        

 گاهی بلاهت آدمیزاد از مرز مشنگی و خود شیفتگی بر می گذرد و موقعیتی ایجاد می کند که از مرحله سو رئال نیز فرا تر رفته  و پا به عرصه عجایب می گذارد . یکی از این موارد آفرینش دو شئی تاریخی است که بی تردید ذهن بیمار گونه ای در خلق آن ها نقش داشته است . این دو شیئ که امروزه انواع قدیمی آن در موزه ها نگه داری می شوند یکی ( اشکدان ) است که به شکل حقیرانه ای رمانتیک به نظر می رسد و دیگری    ( کمر بند عفت ) که یکسره در ساختار  و ماهیت خشن است و ربطی به عوالم عشق رمانتیک ندارد . هر دو شیئ اما   در دوران جنگ های صلیبی انواع بسیاری از آنها تولید و مصرف می  شده است  . اشیائی که امروزه هر چقدر جدی تر گرفته  شوند مضحک تر به نظر می رسند .  استفاده اینجانب از آنها در شعری با عنوان حراج اشیای گریه آور در مجموعه ( خنده در برف ) نیز احتمالا ریشه در همین کاربرد مضحک داشته است .
 کمر بند عفت بیشتر در اروپا تولید می شده و استفاده از آن نیز منحصر به آن منطفه بوده است و غالبا نظامیان هنگام عزیمت به جنگ به پائین تنه همسرانشان می بسته اند که دست از پا خطا نکنند . ما مردان شرقی اما وسیله بسیار موثر تری داشته ایم بنام ترس . ترس به این صورت عمل می کرده که همسر همواره می دانسته در غیاب شوهر اگر ددر برود و شوهر هنگام بازگشت بوئی از آن ببرد او را می گذارد کنار با غچه و گلویش را پخ پخ می برد و پس از شستن دست می رود در بازار با دوستانش فالوده بخورد .
 اشکدان اما در تمام جوامع کهن وجود داشته و هنوز نیز در بازارهای شرق و غرب به عنوان وسیله ای نوستالژیک و تزئینی به فروش می رسد .
بخش سورئال ماجرا در این است که این دو شیئ متناقض غالبا همزمان و در کنار هم قرار داشته اند . به این صورت که سردار جنگی قبل از عزیمت کمر بند را به همسر وفادارش  بسته کلید آن را به گردن خود می آویخته  و سپس اشکدان زیبائی به او می داده که اشکهائی را که در فراق او از دیده می بارد در آن ذخیره کند .