آنچه در ادامه خواهم نوشت نه از سر تعصب نژادی بلکه برای پی بردن به چند و چون حقایقی است که نگارش کتاب کلاغنامه ( انتشارات مروارید ) اسباب آشنائی و کنجکاوی من در این حیطه شده است . حدود هفت سال پیش که نگارش این کتاب را آغاز کردم در جستجوی سرنوشت این پرنده استثنائی و حیرت انگیز سر از متونی تاریخی در آوردم که به اشاعه مذهب میترائی در میان الیت و نظامیان بلند پایه اروپا قبل از رواج مسیحیت پرداخته بود . اهمیت این متون برای من از این جهت بود که از هفت رتبه ی میترائیزم رتبه ی اول که بیشترین پیروان در آن قرار می گرفتند رتبه ( کلاغ ) نام داشت . در ادامه به یک تابلوی تاریخی رنگ و روغن نیز بر خورد کردم که کلاغ را در حال آوردن خبر از جانب اهورا مزدا به میترا نشان می داد .
اما انگیزه اصلی نوشتن این یاد داشت رتبه آخر این مذهب است و رابطه احتمالی آن با مطلبی که امروز در بی بی سی فارسی درباره نژاد آریائی خواندم . این رتبه بلند پایه را که کاهنان اعظم در آن قرار می گرفتند .( ایرانی ) نام گذاری کرده بوده اند .
آقای دکتر مازیار اشرفی بناب که استاد یکی از دانشگاه های انگلستان می باشد در نامه ای که متن آن را بی بی سی منتشر کرده است بر خلاف عقیده رایج در کتب تاریخی اروپا نوشته اند اقوام مختلف ایرانی که بخشی از آنها خارج از مرزهای امروزی ایران زندگی می کنند طبق تحقیقات اخیر ایشان دارای ریشه ژنتیکی مشترکی هستند و از ده هزار سال پیش در فلات ایران ساکن بوده اند . تمدن های اولیه و پیشرفته شهر سوخته و جیرفت را نیز که به پیش از شکل گیری تمدن در بین ا لنهرین باز می گردد مثال آورده اند .
من هنگام نگارش کلاغنامه و همچنین ( سوگنامه دریای اورال ) که به شهادت تاریخ گهواره تمدن آریائی بوده است از یک سو و طریق وارد شدن آریائیان به فلات ایران از سوی دیگر همیشه مشکل داشته ام و کتب تاریخ باستان منطقه که اکثرا بوسیله اروپائیان نوشته شده اسباب سر در گمی ام بوده است . متون تاریخی اروپا بر این عقیده اند که ایرانیان حدود چهار هزار سال پیش از جنوب اروپا و از طریق روسیه امروزی وارد ایران شده اند .
از آنجا که سواحل جنوبی دریای اورال به فلات ایران و خراسان بزرگ نزدیک و هم مرز است سئوالی که پیش می آید این است که چرا و چه لزومی داشته است که این قوم دریای خزر را تا مناطق یخ زده دور بزند و از سمت آذربایجان امروزی وارد ایران و سپس منطقه هند بشود .
آقای دکتر اشرفیان بناب بر این عقیده اند که تاریخ نویسان اروپا با این ادعای نادرست می خواسته اند بر تری خودشان را نشان بدهند و اروپا را اصل و مهد پرورش آریائی نشان بدهند که تعدادی از ساکنان جنوبی آن بعد ها به ایران کوچیده اند . در صورتی که طبق تحقیقات ایشان اروپائیان آریائی کشاورزان و دامدارانی بوده اند که از ایران به اروپا رفته اند .
نکته دیگری که ایشان در نامه اش مطرح کرده ااین است که تمدن های اولیه اروپا برای اعتبار بخشیدن و مهم جلوه دادن خود یک گذشته آریائی برای اعقابشان دست و پا می کرده اند .
عقیده ایشان با در نظر گرفتن اشاعه مذهب میترائی در مناطق مختلف اروپا به ویژه در میان افراد قدرتمند و صاحب نفوذ و نظامیان چندان بعید و غیر منطقی نمی نآید .
بسیاری از همان تاریخ نویسان اروپائی هم عقیده اند که میترائیزم اولین دین مهم و تک خدائی دنیاست و اگر در آن مقطع تاریخی مسیحیت وارد اروپا نشده بود چه بسا که امروز میترائیزم مذهب اروپائیان بود . از جنوب فرانسه تا لندن و رم کم نیستند کلیساهای تاریخی و معروفی که بر روی معابد میترائی بنا شده اند . اگر اشتباه نکنم یکی از این معابد در داخل دانشگاه آکسفورد قرار دارد .
من تاریخ دان نیستم اما منطق و تجربه تاریحی به ما می گوید اگر مذهبی تا این درجه در جامعه ای نفوذ کرده باشد و( ایرانی ) لقب بلند پایه ترین شخصیت مذهبی آن جامعه باشد بعید نمی نماید که پیروان آن مذهب به نوعی بخواهند خودشان را به زادگاه آن مذهب که در این مورد ایران آریائی بوده است وصل کنند .
هنگام کار روی کلاغنامه به متن دیگری نیز بر خوردم که مذهب آرتور شاه و دلاوران میز گردش را نیز میترائی قید کرده و نوشته بود اگر سروانتس گفته است آرتور شاه نمرد بلکه کلاغی شد و پرواز کرد اشاره به میترائی بودن او داشته است . شخصیت مرلین نیز که در داستانها و فیلم های سینمائی به صورت جادوگری ظاهر می شود در حقیقت کاهن میترائی دربار آرتور شاه بوده است .
من قصد ندارم و کارم نیست که در باره اهمیت تاریخ و نقشی که در نحوه شکل گیری آینده دارد سر منبر بروم . اما پس از دوران انقلاب های فرهنگی و تحریف تاریخ در بلوک شرق طی دو دهه گذشته ما شاهد تحریف هدفمندانه تاریخ به وسیله نیروهای قدرتمند و متشکلی هستیم که بر سیستم های انتشار و تدریس در کشورهای غربی نفوذ و نظارت دارند .
برای نشان دادن ابعاد این فاجعه در کشورهای غربی این نوشته را که با خاطره ای از حضور در جشن آغاز سال تحصیلی گذشته در دبیرستان دخترم به پایان می برم .
آن روز در باز دید از کلاس تاریخ او آموزگارش برای اطلاع والدین گفت برنامه آن سال اختصاص به تدریس تمدن ها و امپراطوری های اولیه تاریخ دارد که با امپراطوری های بین النهرین و مصر و عبری! آغاز می شود و با چین و رم و بیزانس به پایان می رسد .!!!!
من دست بلند کرده و پرسیدم تکلیف ایران که می گویند بزرگترین امپراطوری تاریخ را تشکیل داده چه می شود . گفت ایران را سال دیگر در بخش تاریخ خاور میانه درس می دهیم !!! .
نا گفته نماند که دبیرستان مذکور نه مدرسه خصوصی بلکه از مدارس بسیار قدیمی و معروف جنوب کالیفرنیاست که تا اواسط قرن گذشته ترجمه رستم و سهراب را نیز درس می داده است .