۳۰ خرداد ۱۳۹۴

چهار شعر از علیرضا عباسی

عليرضا عباسي ـ شاعر و منتقد ادبي ـ متولد 1353 در شهر همدان، تحصيلات دانشگاهي‌اش در رشته‌ي رياضي بوده است .
عباسي مجموعه‌ي شعر «پروانه‌اي از متن خارج مي‌شود» را در سال 90 توسط انتشارات آهنگ ديگر منتشر كرده و مجموعه‌ي شعر دومش با نام «مرمت خواب‌هاي كوتاه» از سوي نشر چشمه انتشار یافته و سومین مجموعه اش ( تیترهای درشت سیاه ترند )  مدتی است از چاپ خارج شده است .
----------------------------------

      *       *       *
مسکن دیگری
در دهان می گذارم
از پشت شیشه عینک
به وطن نگاه می کنم
مایوس کننده است
هیچ چشم اندازی
از پشت شیشه ها زیبا نیست 

جنگل با هر درختی که مي ميرد
لاغرتر مي شود
انسان با هر قرص 
تنهاتر

* * *
ابرها با چهره اي گرفته روزي را براي ما گريه خواهند كرد نگاه كن اين تصوير ساده اي از پوسيدگي ست انگشت روي هرچيز بگذاريم دست هامان فرو خواهد ريخت پرنده اي در ما زندگي مي كند كه اهلي نيست هرروز به شيشه مي خوريم وگيج مي افتيم بايد خورشيد را برداشت جايي پنهان كرد ومنتظر گلهاي آفتاب گردان بود
ما قلب هامان را در هم پنهان كرده ايم ومنتظريم تا مرگ بيايد
و دسته جمعي به خانه برگرديم
* * *
مرگ همه چيز را
تعقيب مي كند من در تو پنهان شده ام همچون خرگوش مضطربي لابلای بوته ها  
* * *
هميشه احساس مي كنيم
آخرین حرف را نگفته ایم با پرنده اي از شاخه بر می خیزد به همين سادگي جاي كسي پشت شيشه خالي مي ماند و اشيا به شكستن عادت مي كنند
هیچگاه ارتباط ماهي كه در تنگ كوچكي مي ميرد با آفتابگردان هايي كه از هم رو مي گردانند روشن نخواهد شد چاره اي نيست آدم ها بي آنكه جدا شده باشند از هم دور مي شوند و رودخانه در شاخه هاي منشعب اش زودتر خشك خواهد شد