-----------------------------------
فصلنامه ادبی خوانش
چاپ کرمان
پیش از این یکبار
به سرقت خورشیدی زرین
از میان تابلوی گرانبهائی از ون گوگ
اعتراف کرده ام
اما شاهکارم به شبی باز می گردد
کنار صحنه ی کمدی خانه ای
در بوربون استریت *
دور از چشم تو آن شب
وقتی داشتی از خنده می مردی
فندک از کنار قوطی سیگارت
به جیب شلوار من سرازیر شد
شنیده ام سرقت اشیای ظریفه
از کسی که دلی از ما ربوده باشد
در شماراعتیاد های کهن
و لا علاج است
دیروز اما دراز به دراز
در تونل تنگ و سپید ام . آر . آی
پشت پلک های بسته ام
فقط فندک تو را می دیدم
و آنجا بود که برای نخستین بار
بی هیچ عذاب وجدانی پی بردم
سرقت اشیائی که بوی دست های تو را می دهد
زیبا ترین اعتیاد دنیاست
* بوربون استریت - از خیابان های معروف و توریستی نیو اورلئان