گفتگو با
سید فرزام حسینی
=============
روزنامه آرمان
----------------
نسبت شعر عباس صفاری با آنچه که در دهه هشتاد از آن با عنوان جریان ساده نویسی یاد می کنند چیست ؟- اگر چه امروزه بسیاری از شاعران جوان به شعری که تحت عنوان ساده نویسی از آن نام برده می شود روی آورده اند اما این شیوه نوشتن برای من در حکم یک جریان نبوده که به آن پیوسته باشم که حالا بخواهم رابطه ام را با آن یا جایگاهم را در سلسله مراتب آن تعیین و مشخص کنم .
پیش از این نیز گفته ام که استفاده از این شیوه نوشتن برای من به خاطر امکانات متنوعی بوده است که در اختیارم گذاشته است .
زبان فارسی سرشار از ضرب المثل ها - تکیه کلام ها و اصطلاحاتی است که به کرات در گفتگوی روزانه مورد استفاده قرار می گیرد . اما این تکیه کلام ها و ترکیبات که غالبا بار معنائی ریشه دار و پر عاطفه ای دارند و در صورت استفاده قادرند فاصله دست و دل و در نتیجه خواننده و نگارنده را کوتاهتر کنند در زبان شاعرانه مورد استفاده قرار نمی گرفتند . حتا در نثر مدرن نیز اکثرا در دیالوگ ها و نقل قول ها به کار گرفته می شدند .
به گمانم در شعر مدرن فارسی نیما نخستین شاعری بود که به اهمیت و قابلیت های این زبان پی برده بود و استفاده از آن را توصیه می کرد . از آن زمان تا به حال شاعران بسیاری کوشیده اند به شیوه استفاده از این زبان پی ببرند که نخستین دست آوردهای آن در شعر فروغ ظاهر می شود . روی آوردن من به این شیوه نوشتن نیز بر اصل یک ضرورت بوده است و سر مشق اولیه ام بخش هائی از اشعار فروغ فرخ زاد و شاعران نسل بیت آمریکا . البته شاعران آمریکا از زمان ای. ای . کامیننز . و قبل از آن در شعر ویلیامز از این شیوه استفاده کرده بودند اما دلیلی که در زبان فارسی این قدر طول می کشد تا به ثمر برسد تفاوت فاحشی است که زبان شکسته گفتار با زبان نوشتار دارد .
حدس من این است که اخیرا در ایران تعدادی از منتقدین و دست اندر کاران شعر به عمد یا سهو این شیوه را با یک سبک ادبی که اساسنامه و مانیفیست به توافق رسیده ای دارد اشتباه گرفته اند و برای راحت کردن کار خودشان سرایندگان و تولیدات این شیوه را می کوشند در قالب و چهار چوب واحدی گنجانده و به نقد و ایراد تراشی از آن بپردازند .
تعدادی از اشعار خوب و تاثیر گذار سال های اخیر حاصل کار شاعران ساده نویس است که منتقد بی طرف و دلنگران شعر فارسی با نگاهی دقیقتر و عمیق تر خواهد دید که شباهت های این آثار به یکدیگر بیشتر در بخش روبنائی زبان است که تا حدودی تعین کننده محتوا نیز می تواند باشد . اما آثار این همکاران و از جمله آنچه من در این زمینه انتشار داده ام در محتوا و عمق تفاوت های چشمگیری با هم دارند که هر کدام نشانگر فردیت - تجربیات و نگاه مستقل سراینده آن است .
در دهه اخیر و با ظهور ساده نویسی می بینیم که بیشتر شاعران رو به شعر کوتاه آورده اند و استقبال از شعر بلند خیلی محدود است - اما در کارهای شما شعرهای بلند خوبی دیده می شود . به نظر شما دلیل این عدم توجه به شعر بلند و پرداخت به شعر کوتاه چیست ؟
- بسیاری از اشعار طراز اول و دلنشین جهان در فرم های کوتاه عرضه شده است . طبیعی است که ذهن آدمی شعر و بیان کوتاه را سریعتر جذب و حفظ می کند . رباعی - دوبیتی - تک بیت های اعراب جاهلی و اشعاری که در فرم های ژاپنی تنکا و هایکو سروده شده اند در پاسخ به همین نیاز بوده است .
بی تردید یکی از دلایل رونق و رواج کوتاه نویسی در این دوران نیز به خاطر همین ویژگی هاست که با پرهیز از پر گوئی و پیچیده نویسی و با امید رسیدن به ایجاز شاعرانه سروده می شود . از سوی دیگر با شیوه پر شتاب زندگی در کلان شهرهای امروزی نیز مناسبتی انکار نا شدنی دارد . اما دلیل دیگری که چندان خوشایند نیست نشان از رخوت و کم کاری سراینده دارد که گاهی خلاقیت را به نوشتن متن های کوتاه و کلمات قصار و چیز هائی شبیه کاریکلماتور محدود می کند .
در دفتر های تازه تر شما بر خلاف دفتر های اولیه نوعی جزئی نگری و پرداخت به نکات ظریف در شعر دیده می شود . دلیل ورود این خصلت به شعرتان از کجا نشات گرفته است و چه ضرورتی در این کار می بینید ؟
- برای پرداختن به کار و بار دنیا و کشف رابطه آدمی با این مجموعه از دیر باز دو شیوه رواج داشته است . می توان متون کهن مذهبی را در یک سو قرار داد که نظر به کلیات دارد اما آن پانورامای گسترده فرد و جزء را نیز در بر می گیرد . و در سوی دیگر این موازنه ترانه ها و سرود های فولکلوریک را که به رغم ساختار کوتاه و ضمن پرداختن به امور و مضامین ظاهرا جزئی راهی به آن گستره ی شگفت آور می گشایند . عمده شدن یکی از آنها در یک ژانر هنری هرگز در جهت نفی دیگری نبوده است . انسان را نیز آگر نخواهیم مانند داوینچی در مرکز این مجموعه و کائنات قرار بدهیم می توان گفت از نظر فیزیکی در مرز این دو جهان قرار گرفته است . در یک سویش کهکشان و فضائی قرار دارد گسترده تا ابدیت و بر جانب دیگرش جهانی ذره ای و اتمی قرار گرفته که زمان را تا ورای یک بلیونیم ثانیه تقسیم می کند و از نظر وسعت و بی انتهائی دست کمی از فضای لایتناهی ندارد .
من نیز نسبت به تجارب زندگی و نیاز های آفرینشی ام هر دو شیوه را در کارنامه ام دارم . در دفترهای اولیه ام مسیر نگاه و شیوه بیانی از کل به جزء است و در مجموعه های اخیرم بر عکس آن .
یکی از ویژگی های شعر های شما - استفاده و به کارگیری زبانی طنز آلود است . طنزی که گاه تلخ است و گاه شیرین . دلیلتان برای استفاده زبانی طنز و بیان مضامین جدی به وسیله چیست ؟
- استفاده از طنز هرگز در کار من عامدانه و با هدف و تصمیم قبلی نبوده است . اگر از من درخواست شود یک جمله یا پاراگراف طنز در مورد رویدادی مشخص بنویسم بی رو دربایستی باید بگویم از نوشتن آن عاجز خواهم بود و یا دست کم این طور می پندارم به این جهت که هر گز آن را نیازموده ام . من نیز مانند هر فرد دیگری شناخت دقیقی از خودم ندارم . آن تصویر آرمانی ی که از خودم داشته ام نیز با گذشت زمان و دیدن خود در آینه حوادث و آدم های دیگر ترک خورده است و پذیرفته ام که آدم شوخ طبعی نیستم و در این سن و سال نیز با تمرکز و تمرین شوخ طبع و حاضر جواب نخواهم شد . این است که پرداختن من به طنز و مطایبه در شعر احتمالا به صورتی نا خود آگاه از نوعی عقده و کامپلکس سر چشمه می گیرد و پاسخی است به کمبود مطایبه و حاضر جوابی شوخ طبعانه در روابط روزانه ام .
آنچه اما کار مرا در این رابطه راحت کرده است و مصالح کار را در دسترسم قرار داده است روابط آدم ها وزندگی است که از طنز و مطایبه سرشار است . به دام انداختن آن اما بستگی به این دارد که از کدام زاویه به آن نگریسته شود . برای مثال خوردن پیشانی آدم به جسم سختی مانند تیر سیمانی چراغ برق نه طنز آمیز است نه خنده دار . اما با تعغیر زاویه دید می توان آن را مانند کمدی جری لوئیس خنده دارش کرد یا مانند چارلی چاپلین طنز آمیز .
مهاجرت و اقامت در جائی غیر از وطن به نظرتان چه تاثیر عمده ای در شعرتان داشته است ؟ چرا که می بینیم شعر شما عناصر و بن مایه های جهان وطنی پیدا کرده است و این مسئله ایست که در مورد دیگر شاعران مهاجر کمتر صدق می کند . - من سرودن شعر به صورت جدی و مداوم را در خارج از کشور و پانزده سال پس از ترک ایران آغاز کردم . اگر چه قبل از ترک ایران و در سال های آخر دبیرستان چیزهائی نیز نوشته و انتشار داده بودم . اما از پایان آن دوره که مصادف شد با ترک تهران و خدمت در سپاه بهداشت و از سوی دیگر آغاز پرداختن جدی به شعر قریب بیست سال فاصله است . طی آن بیست سال هرگز فکر نمی کردم به رغم مسئولیت های تحصیلی و شغلی دیگر باره به شعر روی بیاورم و بخش عمده وقت و زندگی ام را در چنین شهر بی ترحمی به آفرینش شعر و مسائل مربوط به آن اختصاص بدهم . با این شرایط - نوشتن شعر برای من اگر ناشی از جنون نباشد به بهای سنگینی تمام شده است . به همین جهت و به هر قیمتی باید سطح کار را به حدی می رساندم که بدانم حرف مفت نمی زنم و وقت بیهوده تلف نمی کنم . بگذریم که هیچکس به غیر از زمان نمی تواند در این مورد قضاوت کند و نظر قطعی بدهد . فقط می توان سر سختانه کار کرد و امیدوار بود که آدرس را درست آمده باشی .
اما در پاسخ به بخش دوم سئوال شما باید بگویم دلیل حضور عناصر و پدیده های جهانی در اشعار من تا حدودی به این خاطر است که نزدیک به دو سوم عمرم را من در غرب زندگی کرده ام و مهم تر این که پیش از پرداختن به شعر نزدیک به دو دهه در غرب به صورت شهر نشینی عادی درس خوانده و زندگی کرده ام و مانند اکثریت شهروندان پر کاهی بوده ام بر رودخانه ی بی کرانه ای که هنوز نیز به همان گونه جریان دارد و من و دیگران را آرام با خود می برد . اگر چه تحصیلاتم در زمینه هنر بوده است اما مردم و هم وطن های مهاجرم مرا به عنوان شاعر و هنرمند نمی شناخته اند . به گمانم آسوده خیالی و کم توقعی آن دوران
که دیگر برایم نوعی عادت شده است فاصله مرا با فرهنگ و مردمی که با آنها سر و کار داشته ام به حد اقل رسانده است و باعث تمرکز بیشتر من بر مسائل و رویدادهای اطرافم شده است
تجربه دانش آموزی در لندن و آمریکا و علاقه به سینما و تئاتر و موسیقی غرب نیز در کوتاه کردن آن فاصله نقش داشته است .
این از اقبال و خوش شانسی من بوده است که تا میانسالی ام فرد ناشناسی بوده ام وفرصت داشته ام که عمق بیشتری به تجربه و شناختم از محل سکونتم بدهم . بی تردید قرار گرفتن در چنین شرایطی فرق میکند باموقعیت کسی که به عنوان شاعر یا نویسنده به غرب می آید و بیشتر وقتش صرف جا انداختن یا شناساندن خود در محیط جدید در مقام شاعر یا نویسنده می شود و به مرور زمان شروع می کند به خوردن از کیسه خاطره و گذشته . تجربه بیش از سه دهه زندگی در این سوی دنیا به من نشان داده است که این افراد به مرور زمان و در صورتی که قادر نباشند رابطه معقولی با مردم و کشور میزبان بر قرار کنند در یک ایست زمانی متوقف و تبدیل می شوند به کاریکاتوری از گذشته خود .
چه ضرورتی وجود داشت که شما بعد از گذشت چندین سال از شعرهای کتاب ( تاریکروشنا ) و چاپ تجربه های تازه دوباره به آن باز گردید و منتشرشان کنید ؟
- تاریکروشنا بخشی از کارنامه شعری من است و معتقدم در فرم و ساختاری که سروده شده . با نظر به شیوه استفاده از اسباب و صنایع شعری نقص و کمبود عمده ای با دیگر آثاری که منتشر کرده ام ندارد . استقبال نسبتا خوبی نیز از آن شده و چاپ دومش اخیرا به بازار آمده است . البته سلیقه ها متفاوت است و چه بسا افرادی باشند که این مجموعه را پسندیده اند و امکان دارد کبریت خیس را دوست نداشته باشند . سلایق اما همواره در حال تعغیر و تحولند . من به ندرت شعری نوشته ام که خیلی مورد پسند خودم باشد . ممکن است در لحظه نگارش دستخوش هیجان بشوم و برای خودم نوشابه باز کنم اما به تجربه می دانم که آن لحظات دوام چندانی ندارند و تا آن شعر از باز نویسی های متعدد بگذرد و به مرحله چاپ و انتشار برسد به احتمال از چشمم افتاده است . تازه از میان اشعارم آن چند تا شعری را که خودم دوست دارم دیگران دوست ندارند . با این تفصیل قضاوت من بر تاریکروشنا اهمیت چندانی ندارد . آنچه پس از انشار مهم است پسند خواننده است و بعد از آن کشف قابلیت های ماندگاری اثر که گذشت زمان در آن باره قضاوت خواهد کرد .
=================
تصویر بالا : بی خانمان
چوب نگاره
مرکب روغنی و ماژیک روی کاغذ چینی
8در 8 اینچ 2009
استفاده از تصویر بدون اجازه کتبی ممنوع می باشد