عباس صفاری شاعر و مترجم نام آشنای کشورمان که چندی پیش به استفاده بدون مجوز ازاشعارش در نمایش «صد سال پيش از تنهايي ما» اعتراض کرده بود توضیح نویسنده این نمایشنامه را در مورد دلایل این کار کافی ندانست و خواستار توقف اجرای این نمایش شد.
صفاری در مورد چگونگی با خبر شدنش از این مسئله به روزان گفت: من از طریق اخبار اینترنت و تصادفی از وجود چنین نمایشی مطلع شدم . در مرحله اول فقط نام نمایش که عنوان یکی از اشعار من است جلب توجهم را کرد که می توانست «توارد» هم باشد و شخص دیگری نیز با عنوان کتاب مارکز چنین بازی کرده باشد . اما بیشتر که در باره آن خواندم دیدم بخش عمده این نمایش اشعاری است که مستقیما از مجموعه «کبریت خیس» برداشته شده . با این حساب شکی برایم نماند که نام نمایشنامه نیز توارد نبوده و از کبریت خیس برداشته شده . کاری که سرقت ادبی محسوب می شود و پیگرد قانونی دارد . شاعر مجموعه «دوربین قدیمی» در ادامه در پاسخ به اظهارات نویسنده نمایشنامه «صد سال پيش از تنهايي ما» که عدم امکان تماس با مولف را به عنوان یکی از دلایل عدم کسب اجازه از او مطرح کرده بود اذعان داشت: رسم کار در تمام دنیا بر این است که برای گرفتن اجازه و جلب رضایت خالق اثر اول با ناشر او تماس می گیرند . ناشر کتاب های من انتشارات مروارید است که دفترشان در تهران است و شماره تماسشان روی هر کتابی که منتشر می کنند . از آن گذشته این نویسنده که در اینتر نت نیز فعال است و شعر مرا در فیس بوکش به نام خود منتشر کرده کافی بود نام مرا در گوگل تایپ کند تا ده ها راه تماس به او نشان داده شود . عباس صفاری درباره دلیل مجوز گرفتن این نمایشنامه برای اجرا با وجود موارد متعدد نقل قول بدون مجوز اظهار داشت: من دقیقا نمی دانم او چگونه مجوز گرفته است . من از موردی که شما در رابطه با قانون مولف به آن اشاره کردید اطلاع نداشتم . اگر با این شرایط مجوز می دهند احتمالا آنجا هم دروغ گفته و خودش را نویسنده کل متن معرفی کرده است . از نحوه بر خوردی که تا به حال نسبت به این موضوع داشته دستگیرم شده که روی هم رفته آدم بی حیا و دروغ گوئی است . به تجربه دیده ام این قبیل افراد وقتی مچشان را می گیری از آنجا که بی تجربه اند عرصه ادب را نیز مانند عرصه داد و ستد میپندارند و طول می کشد تا بفهمند چه اتفاقی برایشان افتاده و تا چه حد به ضررشان تمام خواهد شد . برای مثال هنر پیشه این نمایش چگونه می تواند فراموش کند که متنی را که با تمام وجود روی صحنه اجرا کرده سرقت شده بوده است و خالق آن راضی نیست که ایشان آن را به نام شخص دیگری اجرا کند . او با این کارش تعدادی جوان علاقهمند را که در این نمایش دست دارند نسبت به ادامه کار دل چرکین کرده است . آلوده کردن سن تئاتر کار بسیار زشت و ناپسندی است. صفاری در پاسخ به عذرخواهی نویسنده نمایشنامه که تبعات عملی در پی نداشته است گفت: من آدم تلخی نیستم اما به گمانم موضوع جدی تر از آن است که با یک عذر خواهی فیصله پیدا کند . عذر خواهی در موردی است که مثلا شعر شما با اغلاط تایپی چاپ شده و سر دبیر عذر خواهی می کند . اینجا صحبت از چندین شعر بلند مجموعه من است که شخصی به نام خود آن را روی صحنه یکی از تئاترهای مهم کشور برده . بلیط فروخته شده و کماکان روی صحنه است . اینجا به آدم های بسیاری دروغ گفته شده . او اول باید برود از مردمی که نمایش را دیده اند عذر خواهی کند . در حال حاضر عذر مزورانه و بد تر از گناه این نویسنده این است که در متن دست نویس اولیه اشعار من در پرانتز بوده و در پایان متن نوشته شده که اشعار در پرانتز از آن فلان کس است و افزوده است که اگر متن نمایش چاپ شده بود تماشاگران می دیدند که از من نام برده شده . حقا که این آدم خیلی مزخرف گوست . کجای دنیا رسم است که متن نمایش را به دست تماشاگر بدهند . نمایشی اگر بسیار موفق بود بعد ها ممکن است ناشری متن آن را چاپ کند . تماشاگر اطلاعاتش را از پوستر و برو شور نمایش می گیرد که این آقا در هیچکدام از آنها از من نام نبرده . از آن گذشته مسئله توافق و حقوق من است که نادیده گرفته شده . من نمی دانم این آدم از کجا فکر کرده که من دلم می خواهد شعرم در کنار جملات او قرار بگیرد . شاعر مجموعه «کبریت خیس» درباره اقداماتی که در نظر دارد در آینده انجام بدهد گفت: من به علت دوری از ایران دسترسی به نهادهای قضایی ندارم و در صورتی که مسئله به صورت مسالمت آمیز به نتیجه نرسد باید پیگیری آن را به وکیل بسپارم . خانه تئاتر اگر به شکایات رسیدگی می کنند تماس گرفته خواهد شد . اما در این مرحله تقاضای بردبارانه من از مسئولین تئاتر شهر این است که ادامه اجرای این نمایش را مشروط و موکول کنند به پس از رضایت کتبی من این شاعردرباره دلایل کم توجهی به حقوق مولف در فضای هنری ایران اظهار نظرکرد: برای پاسخ دادن به این سئوال در درجه اول لازم است که رابطه مولف با جامعه در ایران کالبد شکافی شود که پرداختن به آن در این مختصر نمی گنجد . اما در کل می توانم بگویم در بسیاری از موارد هنوز فرهنگ فئودالی بر روابطمان حکم فرماست و تولید ادبی و هنری را نوعی تفنن می بینند که لازم نیست وجهی از بابت آن پرداخته شود .صفاری در خاتمه انتظارخود را از مسئولین تئاتر شهر چنین بیان کرد: کمترین انتظار در این مورد مشخص این می تواند باشد که اگر نویسنده در متن دست نویس از من نام برده است رضایت کتبی من را از او طلب کنند . نظارت بر اطلاعاتی که در بروشور و پوستر چاپ می شود نیز باید از وظایف آنها باشد و اگر موردی پیش آمد که حق کسی بناست نادیده گرفته شود جلو گیری کنند . من هنوز در تعجبم که چگونه چنین اتفاقی در تئاتر شهر می تواند بیفتد.گفتنی است دوشنبه گذشته عباس صفاری با انتشار نامه ای در خبرگزاری ایسنا به استفاده بدون اجازه ازاشعارش در نمایش «صد سال پيش از تنهايي ما» که هم اکنون درتئاتر شهر روی صحنه است اعتراض کرده و خواستار توقف اجرای نمایش تا زمان تامین حقوق خود به عنوان مولف بخشی از نمایشنامه شده بود. در پاسخ به این نامه سجاد افشاريان، نويسنده اين نمايشنامه، توضيحاتي را ارائه كرد. وی در بخشی ازاین توضیحات ادعا کرد: نميدانستم براي استفاده از اشعار يك شاعر براي كاراكتر يك نمايشنامه بايد از آن شاعر مجوز بگيريم؛ اگر چنين است، بايد عذرخواهي كنم و حتما اين ماجرا را پيگيري خواهم كرد. در مورد نام نمايشنامه هم همينطور فكر ميكردم. البته در متني كه نوشتهام، عنوان كردهام نام نمايشنامه برگرفته از شعر آقاي عباس صفاري است. اما معمولا در بروشورها مرسوم نيست توضيحي درباره نام نمايشنامه ارائه شود؛ همچنان كه در تئاتر دنيا هم چنين است. وی در عین حال ادعا کرده بود: متأسفانه به آقاي صفاري دسترسي نداشتيم، حتی به اين فكر كرديم كه اي كاش ميتوانستيم ايشان را براي اجراي نمايشمان دعوت كنيم و حتی به اين هم فكر كرديم، خوب است از ناشر ايشان دعوت كنيم تا میهمان يكي از اجراهاي ما باشند. اميدواريم با چاپ بروشورهاي جديد، اين مشكل حل و اين سوء تفاهم برطرف شود.