فصلنامه سینما و ادبیات
ویژه نوروز
سینما و ادبیات - چرا ادبيات داستاني ما فقط به واسطه ي صادق هدايت مطرح مي شود؟ ويژگي هاي جهاني بودن يك متن چيست؟ ايراد كار كجاست كه به اندازه ي خالد حسيني هم شناخته شده نيستيم. حالا كه به اندازه ي كافي از نظر سياسي مطرح شده ايم.
عباس صفاری - انکار نمی توان کرد که صادق هدایت شصت سال پس از وفاتش هنوز شناخته شده ترین و مهم ترین نویسنده ایرانی در عرصه بین المللی است و بوف کور هنوز که هنوز است در کشورهای غربی از گردونه چاپ خارج نشده است . عوامل گوناگونی معمولا در موفقیت یک اثر نقش دارند اما در مورد بوف کور گذشته از ارزش های زیبائی شناسانه اثر عامل مهمی که کمتر از آن سخن به میان می آید همزمانی آن با شکل گیری سبکی است که در این کتاب به کار گرفته شده است . بوف کور زمانی تحریر می شود که سورئالیسم و آندره برتون در اوج شهرت و محبوبیت هستند . ما کمتر متنی داشته ایم که هنگام نگارش یا وقتی که برای انتشار در غرب ترجمه می شود با تحولات ادبی غرب و پسند جامعه بین المللی همزمان باشد .
در سالهای اخیر نیز چندین کتاب با فاصله کوتاهی از نگارش آنها ترجمه و در غرب انتشار یافته و مورد توجه منتقدین نیز قرار گرفته اند . این کتاب ها اکثرا به زبان های آلمانی - سوئدی و فرانسه ترجمه شده و در اروپا انتشار یافته اند که شروع بسیار خوبی است . اما واقعیت این است که مرکز امپراطوری نشر و کتاب سالهاست از اروپا به نیو یورک منتقل شده و نویسندگان بزرگ اروپا نیز تا به انگلیسی ترجمه و در آمریکا منتشر نشوند به بازار جهانی دست پیدا نمی کنند . کشورهای همسایه پرتقال تا دهه هشتاد میلادی شاعر ملی پرتقال ( فرناندو پسوا ) را خوب نمی شناختند . اما وقتی با وقفه ای پنجاه ساله سر انجام به زبان انگلیسی ترجمه شد در مدت زمان کوتاهی شهرت جهانی یافت . در یک کلام نیویورک سکوی پرتاب کتاب به بازار جهانی است .
در مرحله ترجمه نیز ما همواره با دو مشکل اساسی روبرو بوده ایم . اکثر کارهائی که به وسیله مترجمین ایرانی ترجمه می شود از نوعی است که اصطلاحا به آن ترجمه لهجه دار می گویند که به دل خواننده نمی نشیند . در این موارد نثر به کار رفته معمولا بی غلط است اما نشان می دهد که به وسیله کسی که انگلیسی زبان اصلی اش نیست ترجمه شده . مشکل دیگر انتخاب کتاب بر اصل ارزش های ساختاری ونحوه کاربرد زبان است که غالبا در مراحل اولیه تاثیر پذیری از نویسندگان معروف مغرب زمین می باشد که دیگر در کشورهای خودشان کلاسیک شده اند و تقلید یا تاثیر ابتدائی از آنها جذابیتش را از دست داده است .
نمونه نسنجیده این انتخاب رمان کریستین و کید هوشنگ گلشیری است که همچنان روی دست انجمن قلم آمریکا مانده است .
داستان مختصر این انتخاب آن طور که در رسانه ها عرضه شد بر می گردد به حدود شش هفت سال پیش که چهار تن از شعرا و نویسندگان ایرانی می روند به دیدن آرتور میلر در منزلش و با این در خواست که او و انجمن قلم برای وارد شدن ادبیات ایران به بازار آمریکا کاری بکنند . آرتور میلر قول صد در صدی نمی دهد اما در نهایت انجمن قلم به توصیه او بودجه مناسبی را برای ترجمه حرفه ای چهار کتاب اختصاص می دهد و انتخاب را نیز می گذارند به عهده صاحب نظران ایرانی . این چهار کتاب گویا چند سالی است انتخاب و ترجمه شده اند . اما تا جائی که خبر دارم هنوز ناشر مناسبی به انتشار آنها علاقه نشان نداده است . من عنوان سه کتاب دیگر را به یاد ندارم . اما از میان آثار گلشیری کریستین و کید انتخاب سنجیده ای نیست .
در رابطه با عقب ماندن ایران در بازار جهانی کتاب و موفقیت نویسندگان فرضا هندی یا خالد حسینی باید در نظر داشت که آثار آنها به منزله یک اثر ادبی ربط چندانی به زبان و ادبیات فارسی و هندی ندارد .
جومپا لاهیری و خالد حسینی در هند و افغانستان به دنیا آمده اند و مردم سرزمین های پشت سر گذاشته آنها می توانند به موفقیت آنها در غرب افتخار کنند همچنانکه موفقیت زبدگان ایرانی در غرب مایه مباهات و سر بلندی ماست .
اما آنچه این نویسندگان به صورت قصه یا رمان به زبان کشور میزبان عرضه می کنند از سنت ادبی کشور میزبان پیروی می کند و تسلط آنها یا ویراستارهایشان بر نثر انگیسی و آگاهی از تحولات زبانی آن کشور است که اثرشان را ارتقا می دهد و چشمگیر می کند . پس از انتشار نیز در مقایسه با موقعیت روز آمد زبان انگلیسی و کار کرد آن در عرصه قصه گوئی است که سنجیده و ارزش گذاری می شود .
در واقع آنچه این نویسندگان انجام می دهند گذشته از خوب و بد اثر همان کاری است که در گذشته پیر لوتی - ژوزف کنراد - رودیار کیپلینگ و ارنست همینگوی انجام می دادند . اما در نیم قرن گذشته بسط و گسترش زبان های غربی درآفریقا و آسیا به مرحله ای از تسلط حرفه ای رسیده است که نویسندگان بومی این مناطق ازدید گاهی متفاوت و ( اگزوتیک ) آثار ارزشمندی به زبان ها غربی می نویسند و دیگر احتیاج نیست نویسنده غربی این کار را انجام دهد .
یکی از عادات نه چندان پسندیده ما این است که به دست آوردهای ارزشمند خودمان اگر مورد پسندمان نباشد یا با خالقین آنها اختلاف نظر و سلیقه داشته باشیم توجهی نداریم و بهای چندانی به کارشان نمی دهیم . این را از این جهت گفتم که در باور من نویسندگان ایرانی تبار یا نویسندگان ایرانی باشنده در غرب تا کنون آثاری به زبان کشور میزبان آفریده اند که از نظر ارزش های ادبی و زیبائی شناسی در درجه بالاتری از آثار خالد حسینی و حتا جومپا لاهیری قرار دارد و نقد و بر رسی های جدی تری را نیز به خود اختصاص داده اند .
آمریکائی ها بر این باورند که هر فردی ( یک کتاب ) می تواند بنویسد . نویسنده کسی است که کتاب دوم را می نویسد .
من قصد نقد بادبادک باز را ندارم . اما خالد حسینی پزشکی است که پس از جا افتادن کامل از نظر شغلی و زندگی شخصی در کشور میزبان نشسته بر اساس خاطرات دوران کودکی اش یک رمان خواندنی و خوش دست نوشته و در موقعیت زمانی بسیار مناسبی چاپ شده و ملیونها نسخه از آن فروش رفته است . در رمان دومش اما نشان داد که غیر از شاخ و برگ دادن به همان خاطرات حرف دیگری ندارد .
ایرانیان مهاجر به غرب در عرصه های علم و هنر پیشرفت های چشمگیری در کشورهای میزبان داشته اند . تولیدات ادبی نیز از این قاعده مستثنی نبوده است . رمان بلند قادر عبدالله که در اصل به آلمانی نوشته شده به اکثر زبانهای اروپائی ترجمه شده و پخش آن را در آمریکا ناشر معتبری به عهده داشته است .نمایش نامه هائی که یاسمینا رضا به فرانسوی می نویسد اکثرا ترجمه شده و با بازی هنر پیشگان طراز اول آمریکا در براد وی به روی صحنه می رود . نمایش جدید او که سناریوی سینمائی اش را به یاری پولانسکی نوشته با شرکت چهار هنر پیشه ممتاز و کارگردانی رومن پولانسکی در حال حاضر بر روی صحنه است . رمان بیوگرافیکال خانم آذر نفیسی ( لولیتا خوانی در تهران ) برای مدتی طولانی در صدر پر فروش ها بوده و مورد توجه منتقدین نیز قرار گرفته است . اما از آنجا که جامعه ادبی ایران با بینش سیاسی راست گرای او مشکل دارد موفقیت کتابش بازتاب چندانی در رسانه های فارسی زبان نداشته است . اما جالب است که این سخت گیری شامل حال ماریوس بارگاس یوسا که از سیاست های آمریکا پیروی می کند نشده است . رمان مصور ( کمیک استریپ ) مرجان ساتراپی نیز برایش شهرت جهانی به ارمغان آورده است . و در نوع خود کاری بکر و اوریجینال محسوب می شود .
نمونه های بالا را از این جهت آوردم که تا حدودی جایگاه ایرانیان در بازار کتاب و ادبیات غرب را نشان داده باشم . اما همانطور که در آغاز این مطلب گفته شد این موارد نشانگر پیشرفت ایرانی است در اروپا و آمریکا که ربط چندانی به حضور کمرنگ رمان و ادبیات فارسی زبان در غرب ندارد .
از مجموعه رمان و ادبیات معاصر فارسی چندین کتاب از جمله آثار هوشنگ گلشیری و محمود دولت آبادی تا به حال به زبان های غربی ترجمه شده که از آن میان آثار ترجمه شده به آلمانی با استقبال بیشتر و بهتری روبرو شده است . در آمریکا بیشتر ناشران ایرانی که اکثرا با مترجمین ایرانی همکاری می کنند در این زمینه فعال بوده اند . این ناشران اما به بازار کتاب راه ندارند و کتابهایشان را از طریق پست به نهادهای فرهنگی و غالبا به ایرانی ها می فروشند . تقی مدرسی احتمالا تنها نویسنده ای بود در آمریکا که رمانش را که خود ترجمه کرده بود توانست از طریق ناشر معتبری منتشر کند . با این همه اما به خاطر وقفه ای تقریبا سی ساله در کار نوشتن نتوانست اثر چشمگیر و تاثیر گذاری بیافریند . نا گفته نماند که این نوشته شامل رمان های بازاری و عامه پسند که فراوان انتشار می یابد نمی شود . این رمانها اکثرا از فرمول واحدی استفاده می کنند که در نهایت تصویری منفی از ایران ارایه می دهد .
مقداری از این کم توجهی باز می گرد د به خصلت ( ایگوئیستی ) و خود محور بینی ما . جامعه ادب و هنر ایران اگر حس کند یک نویسنده مهاجرمانند قادر عبدالله . یا ایرانی تبار مانند یاسمینا رضا نسبت به رویدادهای ادب و هنر ایران بی تفاوت است یا رابطه ای با جامعه ادبی ایران بر قرار نکرده است و چهره های مطرح آن را نمی شناسد او نیز به گونه ای غیر علنی و غیر رسمی بایکوت و از گردونه خبر سازان خارج می شود.
یکی از عوامل مهم جهانی شدن گذشته از نظر همزمان بودن که پیشتر به آن اشاره شد محتوای بومی و محلی داستان و رمانی است که عرضه می شود . به زبان دیگر اول باید بومی شویم تا جهانی شویم . و اینجا پر واضح است که منظور از بومی فقط داستان روستائی و قبیله ای نیست . نویسنده اگر ترافیک عجیب تهران را هم وارد داستانش کند به جنبه ای محلی و بومی پرداخته است .
یکی از عذ ر های نا موجه در این رابطه که بسیار عرضه می شود مهجور دانستن زبان فارسی است که من آن را نمی پذیرم . دلیلش نیز زبان اردوست که دست کم در عرصه شعر معاصرش نسبت به ایران از شهرت بیشتری برخوردار است واشعارشان را در آکثر آنتولوژی های شعر بین الملل می بینیم .
نکته دیگر این که ما در بخش های غیر دولتی یکی دو نهاد مانند موقوفات دکتر افشار بیشتر نداریم که در زمینه کتاب فعال می باشند که آنها نیز با حسن نیت تمام به ادب کلاسیک می پردازند . این است که در موقعیت دشوار فعلی مانند بسیاری از کشورهای دیگر دولت نیز باید فعال شود و بودجه ای را به این کار ترجمه و انتشار آثار مدرن ایرانی اختصاص دهند . پروپاگاندای کشور و تبلیغ ایدئولوژی و موازین حکومتی را نیزکه برای هر دولتی لازم است باید گذاشت به عهده نهادی دیگر که یکی از مشکلات انتخاب را از سر راه بر دارد . و انتخاب نهائی باید بر اصل موقعیت و نیاز بازار عظیم جهانی کتاب باشد و ارزش های زیبا شناسی اثر . و این موردی است که خودی و غیر خودی ندارد .
ویژه نوروز
سینما و ادبیات - چرا ادبيات داستاني ما فقط به واسطه ي صادق هدايت مطرح مي شود؟ ويژگي هاي جهاني بودن يك متن چيست؟ ايراد كار كجاست كه به اندازه ي خالد حسيني هم شناخته شده نيستيم. حالا كه به اندازه ي كافي از نظر سياسي مطرح شده ايم.
عباس صفاری - انکار نمی توان کرد که صادق هدایت شصت سال پس از وفاتش هنوز شناخته شده ترین و مهم ترین نویسنده ایرانی در عرصه بین المللی است و بوف کور هنوز که هنوز است در کشورهای غربی از گردونه چاپ خارج نشده است . عوامل گوناگونی معمولا در موفقیت یک اثر نقش دارند اما در مورد بوف کور گذشته از ارزش های زیبائی شناسانه اثر عامل مهمی که کمتر از آن سخن به میان می آید همزمانی آن با شکل گیری سبکی است که در این کتاب به کار گرفته شده است . بوف کور زمانی تحریر می شود که سورئالیسم و آندره برتون در اوج شهرت و محبوبیت هستند . ما کمتر متنی داشته ایم که هنگام نگارش یا وقتی که برای انتشار در غرب ترجمه می شود با تحولات ادبی غرب و پسند جامعه بین المللی همزمان باشد .
در سالهای اخیر نیز چندین کتاب با فاصله کوتاهی از نگارش آنها ترجمه و در غرب انتشار یافته و مورد توجه منتقدین نیز قرار گرفته اند . این کتاب ها اکثرا به زبان های آلمانی - سوئدی و فرانسه ترجمه شده و در اروپا انتشار یافته اند که شروع بسیار خوبی است . اما واقعیت این است که مرکز امپراطوری نشر و کتاب سالهاست از اروپا به نیو یورک منتقل شده و نویسندگان بزرگ اروپا نیز تا به انگلیسی ترجمه و در آمریکا منتشر نشوند به بازار جهانی دست پیدا نمی کنند . کشورهای همسایه پرتقال تا دهه هشتاد میلادی شاعر ملی پرتقال ( فرناندو پسوا ) را خوب نمی شناختند . اما وقتی با وقفه ای پنجاه ساله سر انجام به زبان انگلیسی ترجمه شد در مدت زمان کوتاهی شهرت جهانی یافت . در یک کلام نیویورک سکوی پرتاب کتاب به بازار جهانی است .
در مرحله ترجمه نیز ما همواره با دو مشکل اساسی روبرو بوده ایم . اکثر کارهائی که به وسیله مترجمین ایرانی ترجمه می شود از نوعی است که اصطلاحا به آن ترجمه لهجه دار می گویند که به دل خواننده نمی نشیند . در این موارد نثر به کار رفته معمولا بی غلط است اما نشان می دهد که به وسیله کسی که انگلیسی زبان اصلی اش نیست ترجمه شده . مشکل دیگر انتخاب کتاب بر اصل ارزش های ساختاری ونحوه کاربرد زبان است که غالبا در مراحل اولیه تاثیر پذیری از نویسندگان معروف مغرب زمین می باشد که دیگر در کشورهای خودشان کلاسیک شده اند و تقلید یا تاثیر ابتدائی از آنها جذابیتش را از دست داده است .
نمونه نسنجیده این انتخاب رمان کریستین و کید هوشنگ گلشیری است که همچنان روی دست انجمن قلم آمریکا مانده است .
داستان مختصر این انتخاب آن طور که در رسانه ها عرضه شد بر می گردد به حدود شش هفت سال پیش که چهار تن از شعرا و نویسندگان ایرانی می روند به دیدن آرتور میلر در منزلش و با این در خواست که او و انجمن قلم برای وارد شدن ادبیات ایران به بازار آمریکا کاری بکنند . آرتور میلر قول صد در صدی نمی دهد اما در نهایت انجمن قلم به توصیه او بودجه مناسبی را برای ترجمه حرفه ای چهار کتاب اختصاص می دهد و انتخاب را نیز می گذارند به عهده صاحب نظران ایرانی . این چهار کتاب گویا چند سالی است انتخاب و ترجمه شده اند . اما تا جائی که خبر دارم هنوز ناشر مناسبی به انتشار آنها علاقه نشان نداده است . من عنوان سه کتاب دیگر را به یاد ندارم . اما از میان آثار گلشیری کریستین و کید انتخاب سنجیده ای نیست .
در رابطه با عقب ماندن ایران در بازار جهانی کتاب و موفقیت نویسندگان فرضا هندی یا خالد حسینی باید در نظر داشت که آثار آنها به منزله یک اثر ادبی ربط چندانی به زبان و ادبیات فارسی و هندی ندارد .
جومپا لاهیری و خالد حسینی در هند و افغانستان به دنیا آمده اند و مردم سرزمین های پشت سر گذاشته آنها می توانند به موفقیت آنها در غرب افتخار کنند همچنانکه موفقیت زبدگان ایرانی در غرب مایه مباهات و سر بلندی ماست .
اما آنچه این نویسندگان به صورت قصه یا رمان به زبان کشور میزبان عرضه می کنند از سنت ادبی کشور میزبان پیروی می کند و تسلط آنها یا ویراستارهایشان بر نثر انگیسی و آگاهی از تحولات زبانی آن کشور است که اثرشان را ارتقا می دهد و چشمگیر می کند . پس از انتشار نیز در مقایسه با موقعیت روز آمد زبان انگلیسی و کار کرد آن در عرصه قصه گوئی است که سنجیده و ارزش گذاری می شود .
در واقع آنچه این نویسندگان انجام می دهند گذشته از خوب و بد اثر همان کاری است که در گذشته پیر لوتی - ژوزف کنراد - رودیار کیپلینگ و ارنست همینگوی انجام می دادند . اما در نیم قرن گذشته بسط و گسترش زبان های غربی درآفریقا و آسیا به مرحله ای از تسلط حرفه ای رسیده است که نویسندگان بومی این مناطق ازدید گاهی متفاوت و ( اگزوتیک ) آثار ارزشمندی به زبان ها غربی می نویسند و دیگر احتیاج نیست نویسنده غربی این کار را انجام دهد .
یکی از عادات نه چندان پسندیده ما این است که به دست آوردهای ارزشمند خودمان اگر مورد پسندمان نباشد یا با خالقین آنها اختلاف نظر و سلیقه داشته باشیم توجهی نداریم و بهای چندانی به کارشان نمی دهیم . این را از این جهت گفتم که در باور من نویسندگان ایرانی تبار یا نویسندگان ایرانی باشنده در غرب تا کنون آثاری به زبان کشور میزبان آفریده اند که از نظر ارزش های ادبی و زیبائی شناسی در درجه بالاتری از آثار خالد حسینی و حتا جومپا لاهیری قرار دارد و نقد و بر رسی های جدی تری را نیز به خود اختصاص داده اند .
آمریکائی ها بر این باورند که هر فردی ( یک کتاب ) می تواند بنویسد . نویسنده کسی است که کتاب دوم را می نویسد .
من قصد نقد بادبادک باز را ندارم . اما خالد حسینی پزشکی است که پس از جا افتادن کامل از نظر شغلی و زندگی شخصی در کشور میزبان نشسته بر اساس خاطرات دوران کودکی اش یک رمان خواندنی و خوش دست نوشته و در موقعیت زمانی بسیار مناسبی چاپ شده و ملیونها نسخه از آن فروش رفته است . در رمان دومش اما نشان داد که غیر از شاخ و برگ دادن به همان خاطرات حرف دیگری ندارد .
ایرانیان مهاجر به غرب در عرصه های علم و هنر پیشرفت های چشمگیری در کشورهای میزبان داشته اند . تولیدات ادبی نیز از این قاعده مستثنی نبوده است . رمان بلند قادر عبدالله که در اصل به آلمانی نوشته شده به اکثر زبانهای اروپائی ترجمه شده و پخش آن را در آمریکا ناشر معتبری به عهده داشته است .نمایش نامه هائی که یاسمینا رضا به فرانسوی می نویسد اکثرا ترجمه شده و با بازی هنر پیشگان طراز اول آمریکا در براد وی به روی صحنه می رود . نمایش جدید او که سناریوی سینمائی اش را به یاری پولانسکی نوشته با شرکت چهار هنر پیشه ممتاز و کارگردانی رومن پولانسکی در حال حاضر بر روی صحنه است . رمان بیوگرافیکال خانم آذر نفیسی ( لولیتا خوانی در تهران ) برای مدتی طولانی در صدر پر فروش ها بوده و مورد توجه منتقدین نیز قرار گرفته است . اما از آنجا که جامعه ادبی ایران با بینش سیاسی راست گرای او مشکل دارد موفقیت کتابش بازتاب چندانی در رسانه های فارسی زبان نداشته است . اما جالب است که این سخت گیری شامل حال ماریوس بارگاس یوسا که از سیاست های آمریکا پیروی می کند نشده است . رمان مصور ( کمیک استریپ ) مرجان ساتراپی نیز برایش شهرت جهانی به ارمغان آورده است . و در نوع خود کاری بکر و اوریجینال محسوب می شود .
نمونه های بالا را از این جهت آوردم که تا حدودی جایگاه ایرانیان در بازار کتاب و ادبیات غرب را نشان داده باشم . اما همانطور که در آغاز این مطلب گفته شد این موارد نشانگر پیشرفت ایرانی است در اروپا و آمریکا که ربط چندانی به حضور کمرنگ رمان و ادبیات فارسی زبان در غرب ندارد .
از مجموعه رمان و ادبیات معاصر فارسی چندین کتاب از جمله آثار هوشنگ گلشیری و محمود دولت آبادی تا به حال به زبان های غربی ترجمه شده که از آن میان آثار ترجمه شده به آلمانی با استقبال بیشتر و بهتری روبرو شده است . در آمریکا بیشتر ناشران ایرانی که اکثرا با مترجمین ایرانی همکاری می کنند در این زمینه فعال بوده اند . این ناشران اما به بازار کتاب راه ندارند و کتابهایشان را از طریق پست به نهادهای فرهنگی و غالبا به ایرانی ها می فروشند . تقی مدرسی احتمالا تنها نویسنده ای بود در آمریکا که رمانش را که خود ترجمه کرده بود توانست از طریق ناشر معتبری منتشر کند . با این همه اما به خاطر وقفه ای تقریبا سی ساله در کار نوشتن نتوانست اثر چشمگیر و تاثیر گذاری بیافریند . نا گفته نماند که این نوشته شامل رمان های بازاری و عامه پسند که فراوان انتشار می یابد نمی شود . این رمانها اکثرا از فرمول واحدی استفاده می کنند که در نهایت تصویری منفی از ایران ارایه می دهد .
مقداری از این کم توجهی باز می گرد د به خصلت ( ایگوئیستی ) و خود محور بینی ما . جامعه ادب و هنر ایران اگر حس کند یک نویسنده مهاجرمانند قادر عبدالله . یا ایرانی تبار مانند یاسمینا رضا نسبت به رویدادهای ادب و هنر ایران بی تفاوت است یا رابطه ای با جامعه ادبی ایران بر قرار نکرده است و چهره های مطرح آن را نمی شناسد او نیز به گونه ای غیر علنی و غیر رسمی بایکوت و از گردونه خبر سازان خارج می شود.
یکی از عوامل مهم جهانی شدن گذشته از نظر همزمان بودن که پیشتر به آن اشاره شد محتوای بومی و محلی داستان و رمانی است که عرضه می شود . به زبان دیگر اول باید بومی شویم تا جهانی شویم . و اینجا پر واضح است که منظور از بومی فقط داستان روستائی و قبیله ای نیست . نویسنده اگر ترافیک عجیب تهران را هم وارد داستانش کند به جنبه ای محلی و بومی پرداخته است .
یکی از عذ ر های نا موجه در این رابطه که بسیار عرضه می شود مهجور دانستن زبان فارسی است که من آن را نمی پذیرم . دلیلش نیز زبان اردوست که دست کم در عرصه شعر معاصرش نسبت به ایران از شهرت بیشتری برخوردار است واشعارشان را در آکثر آنتولوژی های شعر بین الملل می بینیم .
نکته دیگر این که ما در بخش های غیر دولتی یکی دو نهاد مانند موقوفات دکتر افشار بیشتر نداریم که در زمینه کتاب فعال می باشند که آنها نیز با حسن نیت تمام به ادب کلاسیک می پردازند . این است که در موقعیت دشوار فعلی مانند بسیاری از کشورهای دیگر دولت نیز باید فعال شود و بودجه ای را به این کار ترجمه و انتشار آثار مدرن ایرانی اختصاص دهند . پروپاگاندای کشور و تبلیغ ایدئولوژی و موازین حکومتی را نیزکه برای هر دولتی لازم است باید گذاشت به عهده نهادی دیگر که یکی از مشکلات انتخاب را از سر راه بر دارد . و انتخاب نهائی باید بر اصل موقعیت و نیاز بازار عظیم جهانی کتاب باشد و ارزش های زیبا شناسی اثر . و این موردی است که خودی و غیر خودی ندارد .