۲۳ اسفند ۱۳۹۰

یک شعر جدید

اتاق 23
=========

هر روز
راس همین ساعت بی رمق
و در همین اتاق شناور
در نور سرد مهتابی ها
که بوی تنتور و خمیازه می دهد
به خواب می رود
با سرمی مسکن در رگ
که روز به روز
بی رگ ترش می کند


    *     *     *
سر سپرده به بالشت
با رنگی
پریده تر از پرنده از قفس
خواب می بیند بیداری
بی برنده ترین قمار دنیاست
آس دلی است
که پریده است گوشه اش
و قاپی استخوانی که در هر نوبت
کج می نشیند
اما خواب در باورش
چشم اندازی است
که بی آزار می کند
هر مردم آزاری را

     *      *     * 
در پچ پچ پنبه ای ملاقاتیان
بیدار که شد عصای تکیه داده به دیوارش را
که چوبی است لای چرخ زمان
در باغچه خواهد کاشت
تا برای آخرین سفرش
مانند عصای هارون نبی
پر برگ و شکوفه شود


---------------------
طرح همراه : آنا آخماتوا و مایاکوفسکی
کولاژ - 8 در 10 اینچ
1998 - کپی رایت عباس صفاری