عباس صفاری
خبرگزاری مهر - تهران
عباس صفاری در یادداشت ارسالی خود به خبرگزاری مهر مینویسد: شرایط سخت معیشتی و عدم امنیت شغلی روزنامهنگاران ادبی باعث میشود که نویسندگان این نقدهای سالم و فنی در فضای ادبی ایران زیاد دوام نیاورند و سرانجام به دنبال شغلی بروند که اموراتشان را بگذراند.
به گزارش خبرنگار مهر، عباس صفاری شاعرایرانی مقیم آمریکا و سراینده مجموعه اشعاری چون «خنده در برف» و «کبریت خیس» با ارسال یادداشتی برای مهر به سئوال مهر در رابطه با چند و چون تربیت نشدن منتقد در فضای ادبیات داستانی ایران پاسخ داد: متن این یادداشت به این شرح است:
به گمانم ما با دو عامل عمده سر و کار داریم و تا زمانی که دست کم یکی از این دو عامل و مانع را از سر راه بر نداشتهایم، امیدی به بهبود وضعیت نقد نمیتوان داشت. دو عاملی که به آن اشاره کردم یکی مشکل اقتصادی است و دیگری مشکل فرهنگی که ابعاد گستردهتری دارد.
مشکل اقتصادی بیش از هر چیز بر آمده از فعالیت نزدیک به رایگان منتقدین در نشریات و نهادهای فرهنگی است. ما در نشریات مستقل فرهنگی کمتر داشتهایم. منتقدی را که با حقوق و مزایای آبرومندانهای استخدام شده باشد و فقط زیر نظر سردبیر به کار نقد و بررسی کتابهای ارسالی به دفتر بپردازد. اینجا از شغلی صحبت میکنم که از دست دادن یا به خطر انداختن آن برای منتقد و خانوادهاش گران تمام شود.
تا زمانی که چنین امکانات شغلی برای منتقدان فراهم نباشد و حاصل زحماتشان را به صورت رایگان به سردبیر بسپارند یا دست بالا اگر دراستخدام نشریهای هستند، حقوقشان همواره عقب افتاده باشد و از فردای نشریهای که تعطیلی همواره آن را تهدید میکند، خبر نداشته باشند. تا زمانی که در بر چنین پاشنهای میچرخد، انتظار نمیتوان داشت که منتقد به اصول نقد حرفهای پایبند بماند و خط و مرزهای ممنوع کارش مانند نان قرض دادن و تسویه حساب و تبعیض و گروه گرایی را رعایت کند.
عامل دوم که مشکل فرهنگی باشد، خود متشکل از چندین بخش است که دانشگاه به عنوان بزرگترین نهاد فرهنگی و تربیتی در راس آن قرار دارد. در رابطه با دانشگاه و کم توجهی آنها به ادبیات معاصر بسیار گفته و نوشتهاند. کماکان اما اکثر دانشکدههای ادبی کشور به جای تربیت شاعر و نویسنده و منتقد ـ مقدمهنویس و کارشناس آثار کلاسیک تربیت میکنند که پس از فارغالتحصیل شدن غالباً آرزوی بزرگشان این است که بروند در کتابخانه آکسفورد یا هاروارد و فلان نسخه از یک کتاب چاپ قاهره را با نسخه چاپ استانبول تطبیق بدهند و اگر میسر بود، کتابی به چاپ بسپارند.
عامل فرهنگی دیگری که طی سالها همواره دردسرساز و گمراه کننده بوده است، رسوبهای سخت بازمانده از فرهنگ سنتی و فئودالی است که از شاعر و نویسنده انتظار میرفت که حکیم و دانشمند نیز باشد و بالعکس. مختصر اینکه هنر و ادبیات دو پدیده متفاوتند که مرزهای آن را در ایران ما هنوز مشخص نکردهایم. در میان تولیدات نوشتاری شعر بدون تردید اثر هنری محسوب میشود که در مواردی داستان کوتاه را نیز شامل میشود. از سوی دیگر، نقد و بررسی کتاب فعالیتی ادبی قلمداد میشود. کسی که نقد شعر مینویسد، هر قدر هم که در کارش سابقه و مهارت داشته باشد، تضمینی نیست که قادر باشد خود نیز شعر خوبی بسراید. همانطور که یک منتقد فیلم هر قدر هم که آگاه باشد دانش سینمایی او راهش را به عالم کارگردانی هموار نخواهد کرد.
متاسفانه در ایران به دلیل همان رسوباتی که اشاره بر آن شد و کمابیش جایگاه نیمه قدسی شاعر و محبویت روزافزون داستاننویسان باعث شده است که هر از گاه منتقدی که خوابنما شده، اما استعداد کافی برای خلق شعر یا داستان ندارد دست به قلم ببرد و کتاب شعر یا داستانی بنویسد. تا اینجای کار هیچ اشکالی ندارد و کلمات در انحصار بخش ویژهای نیست. مشکل اما از آنجا آغاز میشود که مشخص نبودن مرزها واغتشاش که در ارزیابی تولیدات نوشتاری ایجاد میکند، سبب میشود که سردبیرها و حتی ناشرین کتاب نیز مرعوب دانش ادبی یا شهرت یک منتقد میشوند و کتاب بیارزشی را روانه بازار نشر میکنند. چنین کتابهایی که هر ساله ما شاهد انتشار آنها هستیم، به دلیل روابط بده ـ بستانی یک گروه که به نشریات دسترسی دارند، امکان دارد چندین نقد مثبت هم بگیرد و چه بسا که به چاپ دوم هم برسد، اما نهایتا از غربال زمان مانند نخالهای دیگر رد نخواهد شد.
با این همه کم نیستند تعداد نقدهای خوب، سالم و راهگشا در عرصه مطبوعات و سایتهای ادبی و وبلاگهای شخصی که صادقانه اثری را نقد و بررسی کردهاند. متاسفانه شرایط سخت معیشتی و عدم امنیت شغلی روزنامهنگاران ادبی باعث میشود که نویسندگان این نقدها یکی ـ دو سالی بیشتر دوام نیاورند و سرانجام به دنبال شغلی بروند که اموراتشان را بگذراند و چه حیف.
امانت داری و اخلاق مداری
استفاده از این خبر فقط با ذکر منبع "خبرگزاری مهر" مجاز است.
خبرگزاری مهر - تهران
عباس صفاری در یادداشت ارسالی خود به خبرگزاری مهر مینویسد: شرایط سخت معیشتی و عدم امنیت شغلی روزنامهنگاران ادبی باعث میشود که نویسندگان این نقدهای سالم و فنی در فضای ادبی ایران زیاد دوام نیاورند و سرانجام به دنبال شغلی بروند که اموراتشان را بگذراند.
به گزارش خبرنگار مهر، عباس صفاری شاعرایرانی مقیم آمریکا و سراینده مجموعه اشعاری چون «خنده در برف» و «کبریت خیس» با ارسال یادداشتی برای مهر به سئوال مهر در رابطه با چند و چون تربیت نشدن منتقد در فضای ادبیات داستانی ایران پاسخ داد: متن این یادداشت به این شرح است:
به گمانم ما با دو عامل عمده سر و کار داریم و تا زمانی که دست کم یکی از این دو عامل و مانع را از سر راه بر نداشتهایم، امیدی به بهبود وضعیت نقد نمیتوان داشت. دو عاملی که به آن اشاره کردم یکی مشکل اقتصادی است و دیگری مشکل فرهنگی که ابعاد گستردهتری دارد.
مشکل اقتصادی بیش از هر چیز بر آمده از فعالیت نزدیک به رایگان منتقدین در نشریات و نهادهای فرهنگی است. ما در نشریات مستقل فرهنگی کمتر داشتهایم. منتقدی را که با حقوق و مزایای آبرومندانهای استخدام شده باشد و فقط زیر نظر سردبیر به کار نقد و بررسی کتابهای ارسالی به دفتر بپردازد. اینجا از شغلی صحبت میکنم که از دست دادن یا به خطر انداختن آن برای منتقد و خانوادهاش گران تمام شود.
تا زمانی که چنین امکانات شغلی برای منتقدان فراهم نباشد و حاصل زحماتشان را به صورت رایگان به سردبیر بسپارند یا دست بالا اگر دراستخدام نشریهای هستند، حقوقشان همواره عقب افتاده باشد و از فردای نشریهای که تعطیلی همواره آن را تهدید میکند، خبر نداشته باشند. تا زمانی که در بر چنین پاشنهای میچرخد، انتظار نمیتوان داشت که منتقد به اصول نقد حرفهای پایبند بماند و خط و مرزهای ممنوع کارش مانند نان قرض دادن و تسویه حساب و تبعیض و گروه گرایی را رعایت کند.
عامل دوم که مشکل فرهنگی باشد، خود متشکل از چندین بخش است که دانشگاه به عنوان بزرگترین نهاد فرهنگی و تربیتی در راس آن قرار دارد. در رابطه با دانشگاه و کم توجهی آنها به ادبیات معاصر بسیار گفته و نوشتهاند. کماکان اما اکثر دانشکدههای ادبی کشور به جای تربیت شاعر و نویسنده و منتقد ـ مقدمهنویس و کارشناس آثار کلاسیک تربیت میکنند که پس از فارغالتحصیل شدن غالباً آرزوی بزرگشان این است که بروند در کتابخانه آکسفورد یا هاروارد و فلان نسخه از یک کتاب چاپ قاهره را با نسخه چاپ استانبول تطبیق بدهند و اگر میسر بود، کتابی به چاپ بسپارند.
عامل فرهنگی دیگری که طی سالها همواره دردسرساز و گمراه کننده بوده است، رسوبهای سخت بازمانده از فرهنگ سنتی و فئودالی است که از شاعر و نویسنده انتظار میرفت که حکیم و دانشمند نیز باشد و بالعکس. مختصر اینکه هنر و ادبیات دو پدیده متفاوتند که مرزهای آن را در ایران ما هنوز مشخص نکردهایم. در میان تولیدات نوشتاری شعر بدون تردید اثر هنری محسوب میشود که در مواردی داستان کوتاه را نیز شامل میشود. از سوی دیگر، نقد و بررسی کتاب فعالیتی ادبی قلمداد میشود. کسی که نقد شعر مینویسد، هر قدر هم که در کارش سابقه و مهارت داشته باشد، تضمینی نیست که قادر باشد خود نیز شعر خوبی بسراید. همانطور که یک منتقد فیلم هر قدر هم که آگاه باشد دانش سینمایی او راهش را به عالم کارگردانی هموار نخواهد کرد.
متاسفانه در ایران به دلیل همان رسوباتی که اشاره بر آن شد و کمابیش جایگاه نیمه قدسی شاعر و محبویت روزافزون داستاننویسان باعث شده است که هر از گاه منتقدی که خوابنما شده، اما استعداد کافی برای خلق شعر یا داستان ندارد دست به قلم ببرد و کتاب شعر یا داستانی بنویسد. تا اینجای کار هیچ اشکالی ندارد و کلمات در انحصار بخش ویژهای نیست. مشکل اما از آنجا آغاز میشود که مشخص نبودن مرزها واغتشاش که در ارزیابی تولیدات نوشتاری ایجاد میکند، سبب میشود که سردبیرها و حتی ناشرین کتاب نیز مرعوب دانش ادبی یا شهرت یک منتقد میشوند و کتاب بیارزشی را روانه بازار نشر میکنند. چنین کتابهایی که هر ساله ما شاهد انتشار آنها هستیم، به دلیل روابط بده ـ بستانی یک گروه که به نشریات دسترسی دارند، امکان دارد چندین نقد مثبت هم بگیرد و چه بسا که به چاپ دوم هم برسد، اما نهایتا از غربال زمان مانند نخالهای دیگر رد نخواهد شد.
با این همه کم نیستند تعداد نقدهای خوب، سالم و راهگشا در عرصه مطبوعات و سایتهای ادبی و وبلاگهای شخصی که صادقانه اثری را نقد و بررسی کردهاند. متاسفانه شرایط سخت معیشتی و عدم امنیت شغلی روزنامهنگاران ادبی باعث میشود که نویسندگان این نقدها یکی ـ دو سالی بیشتر دوام نیاورند و سرانجام به دنبال شغلی بروند که اموراتشان را بگذراند و چه حیف.
امانت داری و اخلاق مداری
استفاده از این خبر فقط با ذکر منبع "خبرگزاری مهر" مجاز است.