۸ آبان ۱۳۹۷

تلخ است آسمان


شعری از مجموعه دوربین قدیمی و اشعار دیگر
---------------------------------------------
انتشارات مروارید - چاپ سوم
طرح مرکبی : اردشیر رستمی
روزنامه ایران
---------------------------------
        تلخ است آسمان       

نمایشی در کار نیست
صحنه
همین ساحل بی پرده است
و بازیگر
هر بخت برگشته ای که برایش 
آواز صدف 
تجویز کرده باشند 

می گویند بخار شو 
نقاب ابر به چهره می زند 
و به آسمان می رود 

تلخ است آسمان 
وقتی پرنده نیستی
و سایه ات بر بام هیچ درختی نمی افتد 

می گویند باد 
باد می شود
و لابلای بادبان ها 
آنقدر مثل فرفره می چرخد 
که مرغابیان گرسنه دریا 
به سر گیجه می افتند 

می گویند بنشین 
جز آفتاب
بر این صحنه باز 
هیچ نور افکنی نیست 
و خورشید همگان را 
به یک میزان رسوا می کند 
بر نیمکت سیمانی 
آنقدر رو به دریا می نشیند 
که حوصله از سایه اش سر می رود 

می گویند بخواب 
قرص خواب آورش را 
مثل برق می بلعد 
و خواب را که بر نرده های ساحل لمیده است 
فرا می خواند 

تلخ است خواب دریا 
وقتی درمیابی
جزایر دور دست 
فقط از دور زیبایند .