۲ آذر ۱۳۹۴

یزد ، تنها شهر بزرگ ایران که شاعر بزرگی از آن بر نخواسته است


یزد نگاه
فرهنگ و هنر - کد خبر: 163
تصحیح و بازنویسی : ع . ص . 
عباس صفاری شاعر و مترجم یزدی در جمع هوادارن خود در یزد گفت: به رغم آن که یزد در عرصه های صنعت و اقتصاد مدرن پیشتاز شهرهای دیگر بوده و از صنایع جدید همواره استقبال کرده است اما متاسفانه در زمینه هنر مدرن ، به طرز محسوسی از دیگر شهرهای بزرگ کشور عقب افتاده و به گمانم وقت آن رسیده است که هرکسی که دست اندرکار ادبیات و هنر در این شهر است به سهم خودش برای ارتقای آن فعال باشد و کاری انجام دهد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی یزدنگاه، عباس صفاری را شاید بتوان تنها شاعر یزدی در سال‌های اخیر دانست که بین هنرمندان شهرتی در سطح کشور دارد. وی که متولد 1330 یزد است بیش از چهار دهه است که از ایران مهاجرت کرده و در کالیفرنیای آمریکا ساکن شده است. «خنده در برف»، «کبریت خیس» و «دوربین قدیمی و اشعار دیگر» از مجموعه‌های شعری اوست. او همکاری نزدیکی با انتشارات مروارید دارد و بیشتر آثار او توسط این انتشارات منتشر شده است. وی در زمینه ترجمه هم فعال بوده و کتاب‌های شعری از زبان‌های دیگر به فارسی ترجمه کرده که «ماه و تنهایی عاشقان» یکی از آن‌هاست. این هنرمند یزدی که برای مدتی کوتاه به زادگاه خود سفرکرده، پنج‌شنبه هفته گذشته در کتابکده رستاک یزد مهمان جمعی از هوادارن خود بود. در ابتدای این جلسه عباس صفاری به زادگاه خود پرداخت و گفت: « شاید شنیدن آن از زبان شاعری یزدی قدری عجیب و نا منتظره باشد اما واقعیت این را می گوید که یزد تنها شهر بزرگ ایران است که شاعر بزرگی از آن برنخواسته است. ما به تاریخ یزد اگر بنگریم عضد یزدی را داریم که شاعر نسبتا خوبی است که منظومه اوبه نام ( سندبادنامه ) اخیرا پیدا شده و جناب محمد جعفر محجوب آن را تصحیح کرده و به چاپ رسانده است. سند باد نامه منظوم کتاب حائز اهمیتی است که متاسفانه سالها مورد بی مهری اهل قلم قرار گرفته و آن را در زمره کتب ( مکر زنان ) قرار داده اند که اشتباه بزرگی است و به گمان من از حیث مضمون به اندرزنامه هائی مانند قابوس نامه و شاهکارهائی مانند هزار و یک شب و چهل طوطی نزدیک تر است  تا کتابهائی که ( انگ ) مکر زنان بر آنها زده شده . 
از عضد که بگذریم وحشی بافقی را داشته ایم که از شاعران طراز اول ایرانی است اما او زاده و پرورش یافته بافق است که شهری است نسبتا دور از یزد و به دشواری می توان او را به یزد وصلش کرد . در عصر حاضر هم فرخی یزدی را داشته ایم که شاعری شناخته شده در سطح کشور است اما شهرت او بیشتر بخاطر فعالیت سیاسی و شهامت انقلابی و شهادت بی رحمانه اش در دورانی است اکثر مخالفان رضا شاه شمشیرهایشان را غلاف کرده و کسی را جرئت در افتادن با او نیست . معروف است که فرخی بی آن که به مرگ محکوم شده یا دست از جان شسنه باشد به صورت یومیه و با صدای بلند در کریدورهای زندان دشنامهای رکیکی نثار خواهر و مادر خاندان سلطنتی می کرده که نگهبانان از شنیدن آنها رنگ از رویشان می پریده .   صفاری با ستایش از شخصیت فرخی یزدی ادامه داد: « فرخی  از شخصیت‌های بسیار مهمی است که از یزد برآمده. اما اگر بخواهیم جدا از سیاست ، فقط شعر او را در بوته نقد بگذاریم باید اعتراف کرد که شعرش  در حد غزل سرایانی مانند رهی معیری یا شهریار نیست. شعر او مانند خانم بهبهانی بیشتر بخاطر وجه سیاسی اش شهرت پیدا کرده است. البته نباید از حق بگذریم که تعداد قابل توجهی غزل دل نشین عاشقانه خوب هم دارد.» 
این هنرمند یزدی در ادامه به ذکر دلایل عدم وجودهنرمندان مطرح در تاریخ یزد پرداخت و گفت: «در مقدمه‌ی ایرج افشار بر تذکره‌ی شاعران یزد، ( نقل به مضمون ) آمده است که یزد شهر شاعرپروری نیست. دلیل آن را هم مرحوم افشار و دیگر کسانی که در تاریخ یزد کند و کاو کرده‌اند غالبا عوامل جغرافیایی این شهر دانسته‌اند، و اینکه اگر در یزد چیزی پول‌ساز نباشد تفنن محسوب می‌شود. این را نه فقط ناشی از وضعیت جغرافیایی خشک و کم آب شهر  بلکه بر آمده از خاطره قومی قحطی‌های پی‌در‌پی و خانمانسوزی دانسته اند که در صده های  گذشته در یزد رخ داده است و زمینه را برای ایجاد روحیه و روشی محافظه کار و عاقبت اندیش فراهم کرده است  
 در کتاب ( تاریخ مفیدی یزد ) به دوران قحطی که می رسیم می نویسد "مادر فرزند خود بر تابه کباب کردی و بخوردی و پدر کارد بر گردن فرزند خود نهادی" که بی تردید اغراق است و از نظر علم نشانه‌شناسی نیز امکان نا پذیر می نماید ، چرا که به ادعای نویسنده کوچه و خیابان های شهر پر از اجساد مرده و نیمه جان است و اگر قرار بر مرده خواری باشد پدر پیش از آن که کارد بر گلوی فرزند خود بگذارد اجساد رها شده در خیابان را می خورد »

صفاری در بخش دیگری از سخنان خود از تاریخ یزد ، گفت : «از دیگر مشخصات یزد دارالعبارده بودن آن است. از زمان آل بویه که مسجد جامع را در یزد بنیان می‌گذارند و از همان موقع که ترک ها حکومت شهر را به یکی از سلاطین آل بویه می‌بخشند او تمنایش این است که به این شهر بیاید و خانقاهی بسازد و این جا پروردگارش را عبادت کند و از همان زمان شهر به دارالعباده مشهور می‌شود.» وی در پایان این بحث گفت: « همه دلایلی که ذکر کردم باعث شده ادب و هنر مدرن در یزد به طرز محسوسی عقب بیفتد، به گمانم وقت آن است که هرکسی که دست اندرکار ادبیات و هنر است به سهم خودش فعال باشد و کاری انجام دهد.» این شاعر در بخش دیگری از سخنان خود به ویژگی‌های گویش یزدی پرداخت و گفت در گویش یزدی لغات‌ انحصاری  بسیار ی بوده و هست که اگر جمع‌آوری نشده و در کتابی ثبت نشده جای آن دارد که روی آن کار شودلغاتی که می تواند جایگزین دقیق و مفیدی برای واژه های بیگانه ای باشد که به صورت یومیه وارد زبان معیار می شوند . صفاری در پایان به شعرخوانی و امضای آثار خود برای علاقه‌مندان پرداخت.