۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۴

نوروز دموزی و چند شعر دیگر


نوروز دموزی *

در این شب جایز الگناه 
و در این دقایقی که بی وقفه 
دارد به تحویل سال 
نزدیک می شود 
و در این لحظه که از ملکوت اعلا 
هیچ ناظری بالای سرمان نیست 
بیا پایمان را 
از گلیم تنگی که برایمان بافته اند 
فراتر بگذاریم 

    *      *    *  
ما دو نفر هیچ کاره را 
اصلا چه کار 
به کائنات و کار جهان
این پنجره نامحرم را 
می توانیم به فتوای عقل سلیم ببندیم 
و باز گردیم به آن لحظه پر تپش در بهشت 
و نخستین باری که دهانمان 
طعم آتش را 
در بوسه های آغشته به عطر سیب و گندم 
تجربه کردند 

گناهی که نیاز 
به توبه نداشته باشد 
عین ثواب است
بیا پرده ها را بکشیم 
و در این اتاق شش در هشت 
آنقدر در هم غرق شویم 
که تفکیک ناپذیر و بی کرانه شود 
کالبدهای قفس وارمان 

* - در اسطوره ها ی بین النهرین دموزی در روزهای آخر اسفند از جهان زیرین باز می گردد . اما در جابجائی قدرت تخت سلطنت چند روزی خالی میماند که طی آن ایام مردم جایز الخطا و جایز الگناه هستند .   
================================================== 


Peeping Tom

پای این پنجره عرق کرده 
من آن دزد هیز 
و یک چشم دریائی ام 
که بی شرمانه امشب 
و هزاران شب دیگر 
تماشای اندام زمینی 
و نور چکان تو را 
به رقص موزون مرجانها 
و آغوش مرطوب پریان دریایی 
ترجیح داده ام .

گم شده 

اگر به جستجویت کسی 
آستین بالا نزند 
قطعا گم نشده ای 
نهایتش در یکی از ایستگاه های هستی ات 
جا مانده ای 
یا در بن بست روزگار 
داری درجا می زنی 

بی حضوری ات اگر 
خواب و خیال کسی را 
مختل نکرده باشد 
قطعا گم نشده ای 
و اخبار گم شدنت نیز 
با عکس شش در چهار 
در تیراژ ملیونی هم که چاپ شود 
ناخوانده خواهد ماند . 

===================================
چاپ نخست : ویژه نامه نوروزی کتاب هفته