۲۸ آبان ۱۳۹۳

شعری از مجموعه ( کبریت خیس ) به مناسبت انتشار چاپ هشتم آن
===========================
جشن تولد

چراغها خاموش
و روی کیک تولد
یک آی با کلاه ،
که عنقریب به فوت بی رمقی
الف خواهد شد
                      
شوهر در کشوی آشپزخانه
دارد دنبال کارد می گردد
زن نیمه عریان و پا برهنه نیست
اما کیک به دست به طرز غریبی
مثل سالومه قدم بر می دارد
و چهره اش در نور کهربایی شمع
به ماسکی عتیقه می ماند
عجیب شبیه خودش.
زوج جوان    و بی شک خوشبختی
دور میشود آرام
از دود سیگار مرده شوری من
صاحبخانه ی میهمان نواز
به سیگار می گوید میخ تابوت
پس با یک حساب سرانگشتی
تابوت من باید چیزی باشد
شبیه تختخواب تا شده ی مرتاض ها
عجالتن اما
باید برای این دوربین    لبخند بزنم.