۱۷ شهریور ۱۳۹۲

نبش قبر کتابهای جلد سفید

برای مهناز و مجید روشنگر

و به یاد هزاران کتابی که سی و اندی 
سال است در خاک باغچه ها انتظار می کشند .
-------------------------------                 

نهایتا دل
به جائی می رسد
که دو راه بیشتر ندارد
یا باید خون شود
یا سنگ

و او طی سی سال آزگار
سرعت سنگ شدن دلش را
در خواب و بیداری شنیده بود
و خیالش آسوده
که دیگر تنگ نمی شود این دل
برای اوراقی آغشته
به سر انگشت رفتگان و
گو گرد گرگ و میش

با همین باور بی گدار بود که یک شب
دست به نبش قبر دستخط ها
و کتابهای جلد سفیدی زد
که سی و اندی سال پیش
به خاک دل آشوب باغچه
سپرده بود

در گرگ و میش صبح اما
همسر از خواب پریده اش
از پنجره اتاق خواب
در قامت خمیده و خاک آلودش
شکستن سدی را دید که سالها
سیل سیاه و سهمناکی پشت آن
پنهان بوده است .

--------------------
چاپ اول : نشریه بررسی کتاب - آمریکا
با ویرایش جدید : در وبلاگ بادگیر و فیس بوک