۷ مهر ۱۳۹۱

تاریکروشنای عصر روشن

دو روزی است که از تهران بر گشته ام . وضعیت خواب و خوراکم فعلا درهم ریخته و پا در هواست . اولین کارم رسیدگی به وضع حیاط و باغچه بود که طی همین دو ماه وحشی شده بودند . سور پریز اما درخت انار بود که نهالش را دو سال پیش کاشته بودم و حالا چهار تا انار توپول در غیاب من بار داده بود .
سفر ایران برای ما برون مرزی ها که مهمانیم و حبیب خدا معمولا خوش می گذرد . البته به شرطی که بتوانی چشم بر مشکلات عدیده مردم و کشور ببندی و کمبودها را از چشم انداز روزانه ات سانسور کنی !
یکی از اتفاق های دلنشین سفر دیدار از روزنامه شرق بود به همت دوست شاعرم پوریا سوری  و آشنائی با هیئت تحریریه جوان و پر شور و شوق  این روزنامه
که می پنداشتی  انرژی انتشار یک قرن را در خود ذخیره دارند . اما یک هفته از آن دیدار نگذشته که در جراید خبر تعطیلی اش را می بینی و خانه نشین شدن  (موقت )  آن شور و شوق .
طی این سفر شبی را نیز میهمان عصر روشن بودم که دوست شاعرم ساره دستاران با همکاری آقای علیرضا بهرامی تدارک آن را دیده بودند . قرار بود برنامه شامل گفتگوئی باشد در شناخت ادبیات مهاجرت و با شعر خوانی اینجانب به پایان برسد . یکی از مشکلات شرکت در چنین برنامه هائی آمادگی برای روبرو شدن با مسایل غیر قابل پیش بینی است . من بر این باور بودم که محمد هاشم اکبریانی که از نویسندگان خوب و خوشنام ایران است و آقای علیرضا بهرامی در این برنامه با طرح سوالاتی  از من که بیشتر عمرم را باشنده غرب بوده ام پیرامون شعر و ادب مهاجرت خواهند پرسید و در نهایت نظر خودشان را نیز اگر شناخت دقیقی از آن دارند ابراز خواهند کرد . خوشبختانه آقای بهرامی  در همین چهار چوب عمل کردند وکنترل برنامه را که داشت بالکل به بیراهه می رفت به دست گرفتند . آقای اکبریانی که می پنداشتم بیشترین سئوالات از طرف ایشان مطرح خواهد شد هیچ سئوالی از من نداشتند و خود در مورد ادب مهاجرت صاحب نظر بودند و خلاصه نظرشان این که ادب مهاجرت آثار ارزشمند جهانی نداشته است و در این رابطه ما از افغانستان نیز عقب افتاده ایم  .آقای اکبریانی با این حرف که طرفداران بسیاری هم شاید داشته باشد  من را که قرار بود شناختی از ادب مهاجرت به دست بدهم در موضع دفاعی قرار دادند و کارم شد دفاع از آثار انگلیسی زبان ادب مهاجرت که اصلا قرار نبود در برنامه گفتگو باشند به این علت که مرجان ساتراپی وآذر نفیسی و قادر عبالله  که از کارشان دفاع کردم در ایران ممنوع القلم محسوب می شوند . اگر چه از طرف داران آذر نفیسی نیستم و لولیتا خوانی را با دشواری خواندم اما در برابر خالد حسینی که به نظر آقای اکبریانی اثری با ارزش جهانی خلق کرده است  و در مقابلش ما هیچ کاری نکرده ایم  باید از این بخش ادب مهاجرت دفاع می کردم . دفاعیات من اما به علت ممنوع القلم بودن نویسندگان نامبرده همراه با چندین نام دیگر از پخش خبر این برنامه در سایت ایسنا و چندین بنگاه خبری دیگر حذف گردید که اسباب سر در گمی خوانندگان را در پی داشت و معلوم نبود چه کس دارد از چه چیز دفاع می کند . تیتر خبر در سایت ایسنا نیز که در برابر نام من  نوشته بود ( ادبیات مهاجرت آثار ارزشمند جهانی نداشته است ) بیشتر نظر  آقای اکبریانی بود که پس از اعتراض من به ایسنا نامم را از آن تیتر حذف کردند .  معضل اصلی برنامه اما به رغم این که آقای بهرامی صادقانه  کوشید سمت و سوی معقولی به آن بدهد این بود که در درجه اول شنوندگان برای شنیدن شعر من آمده بودند و حوصله چنین بحث بی نتیجه ای را نداشتند و در ومرحله دوم بیشتر وقت به  گفتگو پیرامون ادبیات انگلیسی زبانی که مهاجرین تولید کرده اند گذشت و  در نهایت  به رغم اصرار من از آغاز برنامه وقت لازم و کافی برای پرداختن به ادبیاتی که در خارج به زبان فارسی تولید شده و کتابهای من و دوستانم را شامل می شود باقی نماند .


**خوانندگانی که کنجکاو ی بیشتری دارند می توانند به فایل صوتی گفتگو در رادیو کوچه مراجعه کنند
** - به غیر از ایسنا خبر گزاری مهر و خبر گزاری کتاب ایران نیز خبر را گزارش داده اند اما خبر گزاری کتاب ایران متن کاملتری را در اختیار خوانندگانش قرار داده و از آذر نفیسی و کتابش نیز نام برده است
 http://www.ibna.ir/vdchz6nzv23nk-d.tft2.html