۶ تیر ۱۳۹۰

خبر ایسنا از تاریکروشنا

شعرهای قدیمی عباس صفاری مجوز نشر گرفت


۴ تیر ماه ۱۳۹۰ ساعت : ۲۹ , ۱۱

مجموعه ی شعر «تاریکروشنا»ی عباس صفاری که در ایران موجود نبود، مجوز انتشار گرفت.

این شاعر و مترجم ساکن آمریکا با بیان این خبر، به خبرنگار بخش کتاب خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت: مجموعه ی شعر «تاریکروشنا» که اولین بار سال 1374 با عنوان «تاریکروشنای حضور» در کالیفرنیا به چاپ رسیده بود، از وزارت ارشاد مجوز چاپ دریافت کرد. این کتاب دومین مجموعه ی شعر من است که در اصل، 63 شعر از آثار سروده شده طی سال های 1992 تا 1995 در آن عرضه شده بود.
او در ادامه عنوان کرد: در چاپ جدید این کتاب که به وسیله ی انتشارات مروارید انجام خواهد شد، چهار شعر چاپ نشده نیز افزوده شده است. این چهار شعر تماما به همان دوره ی زمانی تعلق دارد و به رغم بازنویسی اخیر، از مضمون و ساختاری مشابه دیگر شعرهای این مجموعه برخوردار است.
صفاری همچنین گفت: «تاریکروشنا» حاصل دورانی است که تلاش من بیش تر سمت و سویی ایماژیستی داشت و کارها غالبا در زبانی نیمه فاخر عرضه می شدند؛ به همین جهت برای خوانندگانی که با شعر من منحصرا از طریق کتاب های چاپ شده در ایران آشنا شده اند، به احتمال، مجموعه ای متفاوت و غافلگیرکننده خواهد بود.

«دوربین قدیمی و اشعار دیگر» (برگزیده ی جایزه ی شعر امروز ایران، کارنامه)، «کبریت خیس» و «خنده در برف» از دیگر مجموعه های شعر صفاری هستند که در ایران منتشر شده اند. همچنین «ماه و تنهایی عاشقان»، ترجمه ی شعرهای ایزومی شی کی بو و نونو کوماچی، «عاشقانه های مصر باستان» ازرا پاوند، «کلاغ نامه؛ از اسطوره تا واقعیت» و «سرچشمه های شعر غنایی چین» دیگر آثار منتشرشده ی این شاعر و مترجم اند.

نقاشی بالای خبر :
وود کات - مرکب روغنی روی کاغذ ساتین
کار عباس صفاری

۱ تیر ۱۳۹۰

خنده در شعر

نگاه دیگری به مجموعه شعر ( خنده در برف )

متن کامل آن را در آدرس زیر بخوانید :
پایگاه ادبی لوح
http://www.louh.com/content/5136/default.aspx
صمد مقدمی

عباس صفاری را از "دوربین قدیمی" و "کبریت خیس" می توان در "خنده در برف" دنبال کرد ، بی آنکه انتظار داشت تغییری در سبک یا فرم شعرهایش دیده شود. البته این را نه ضعفی می توان دید و نه برکتی برای شعرهایش! آنچه برای مخاطب قابل توجه است حرکت وی از روند حرفی شعرها که همراه با توصیف های متوسط و نه چندان برجسته ای که خیلی زود اثرشان از ذهن پاک می شود، به سمت تاکیدهای متکی بر تصاویر و ایجاد برخوردهای زبانی و بیانی است؛ آنچنان که برای مخاطب تازگی دارد و میان فضاهای بیرونی و انتزاعی در رفت و آمد است:

۲۳ خرداد ۱۳۹۰

در کبریت خیس هیچ کبریتی خیس نیست !

نقد یک شخصیت ( حافظ پژوه ) بر کبریت خیس

راستش من هنوز نمی دانم نقد یک اثر هنری غیر از تشویق هنرمند ( در صورت تائید اثر )  تا چه حد می تواند برای او آموزنده یا مفید باشد . 
چند سال پیش در لس آنجلس تایمز از قول کارلوس فوئنتس خواندم که او دلش می خواهد سر میز صبحانه منتقد ها را بخورد و استخوانشان را بریزد در سطل زباله . اما برای ما که نقد علمی و حرفه ای به ندرت داشته ایم و منتقدهایمان نیز باید رایگان و فی سبیل الله قلم بزنند تا اطلاع ثانوی بهتر است برای صبحانه  به همان چای و نان پنیر بسنده کنیم . 
با این همه من تا به حال و بدون در نظر گرفتن نام و شهرت نویسنده چندین نقد و بر رسی را که بر کتابهای شعرم نوشته شده در این وبلاگ منتشر کرده یا به آنها لینک داده ام . اکثریت این نقدها نگاهی مثبت و تشویق آمیز به اثر داشته اند . اما هنرمند در هر مرحله و درجه ای که باشد همواره به نوعی منتظر است که یکی هم از راه برسد و کارش را نپسندد و آن را دوست نداشته باشد . 
نقد هائی از این دست اگر با دانش کافی و بی غرضانه عرضه شود می تواند برای صاحب اثر یا خواننده مفید باشد . من اما از بخت بد به تازگی مورد لطف یکی از اساتید قرار گرفته ام که شش سال پس از انتشار کبریت خیس نقدی نوشته اند بر آن که سراسر اظهار فضل است با تعدادی ایراد ملا لغتی .ایشان به خود زحمت داده و تمام کتاب را به جستجوی یک کبریت خیس تورق فرموده وسر انجام تعجب کرده اند که اگر هیچ کبریت خیسی در کتاب نیست عنوان کبریت خیس چه حکمتی دارد . بیچاره دانش جویانی که طی سی سال سر کلاس این استاد نشسته اند . در خاتمه نیز در کمال تاسف برای من دل سوزانده اند که با اندک استعدادم در یک کلام ( یا خواهم باخت یا عقب خواهم ماند )
از آنجا که ایراد نگیرند که فقط نقدهای مثبت را اینجا می گذارم آدرس این نقد مبسوط را نیز که همین هفته در روزنامه شهروند کانادا به سر دبیری آقای حسن زرهی منتشر شده می گذارم در زیر همین پست .غم انگیز آنجاست که من نزدیک به سی و شش سال است خارج از کشورم وخارج از حلقه دوستان نزدیکم این اولین نقدی است که در یک نشریه خارج از کشوری بر کبریت خیس نوشته می شود ( مورد توجه دوستانی که خیلی هوای خارج به سرشان زده است )  
نا گفته نماند که این نشریه پیش از این نیز یاد داشت توهین آمیزی از رضا براهنی خطاب به اینجانب به چاپ رسانده و من مانده ام که غیر از جلب رضایت براهنی انتشار مزخرفاتی که در مورد من یا کارم نوشته می شود چه سود و حاصلی برایش دارد .   
http://www.shahrvand.com/?p=14975

۱۶ خرداد ۱۳۹۰

مختصر و مفید در باره خنده در برف


مهمانی واژه های عباس صفاری
==================
امیر حسین جلالی


مجموعه تازه ای از شعرهای عباس صفاری به تازگی توسط انتشارات مروارید به بازار نشر ارائه شده . صفاری یزدی ست و ساکن لوس آنجلس . از او پیش از این "کبریت خیس" و "دوربین قدیمی" هم در ایران انتشار یافته . وی با همان اولین مجموعه نشر یافته اش در وطن ( دوربین قدیمی ) قدر یافت و جایزه شعر کارنامه را از آن خود کرد .
 مرحوم منوچهر آتشی در مورد او گفته که کارهای صفاری ورای نیهیلیسم غربی و نوعی بازی گرفتن مرگ و زندگی ست . من اما فکر می کنم تعبیر " هویت چهل تکه " داریوش شایگان در مورد اندیشه صفاری صادق است . اما این چند فرهنگی و چند پارگی معادل تشویش و بیگانگی نیست . بلکه او به ترکیبی از فرهنگ های متفاوت و متناظر رسیده که این ترکیب موجد حداقل تزاحم و حداکثر آشتی ست .
این گونه است که همان زمانی که به روایتی روزمره از تجربه های زمینی و البته پر از پیچیدگی بشر مدرن می پردازد آرزو می کند روح زیبای بادگیری فروخفته در او حلول کند . نسخه ای که ایرانی رویاروی با مدرنیته بدان سخت نیازمند است . یعنی ترکیبی هم شرقی و هم غربی . ویژگی دیگر کار او که به اشعارش ارزشی ویژه می دهد تنوع واژگانی به کار رفته در تک تک شعرهاست . ویژگی که شاید بتوان در کارهای معدودی نفرات چون شاملو سراغ گرفت .
 به هر روی با این چند دفتر ، صفاری به تشخصی در زبان و محتوا رسیده که او را در جایگاهی ویژه نشانده . چنان که نمی توان کاری کرد جز بی قراری برای اثر تازه او . اگر این تازه اثر او یعنی "خنده در برف "را تهیه کردید پیش از همه شعرها به سراغ " خطاب به سنت آگوستین و شیخ صنعان بروید " ضرر نمی کنید !