۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۸

نگاهی دیگر به دوربین قدیمی و اشعار دیگر

.
شعر هنري كلامي ست و انعكاس دهنده فرهنگ و باورهاي تاريخي ممالك مختلف است، نقش شاعران از گذشته تا امروز در شكل گيري انديشه و فضيلت هاي انساني ، غير قابل انكار است، بايد پذيرفت اهالي قلم همواره به عنوان قشري آگاه و پيش رو، در جامعه اي كه در حال گذار از بحران، يا تجربه عوامل آن بوده " نقش عمده اي را ايفا كرده اند. تاثيرات سينما و موسيقي درشكل گيري ادبيات به خصوص در دوره معاصر باعث به وجود آمدن تحولات چشم گيري شد. اگر قرارباشد روزي مدرن شويم و به دستاوردهاي بزرگ دست يازيم بايد به سبك ايراني و درك عوامل بيولوژيكي، تجدد خواهي را تجربه كنيم.
به سراغ مجموعه اي خاطره انگيزمي رويم كه " دوربين قديمي" نام دارد اين مجموعه داراي پيشنهادهاي تازه اي است. شاعر با ذكاوتي چون عباس صفاري كه سالهاي سال در خارج از ايران زندگي مي كند مجموعه اي از خود به جا مي گذارد كه سرشار از قريحه اي پويا در نزد مخاطبان آگاه شعر معاصر است، اين كتاب موثر همانطور كه جايزه كارنامه را به خود اختصاص مي دهد در انگيزش شعر جوان نيز تاثيرات بالاقوه اي دارد. شناخت و مطالعه ي عميق شعر جهان، از صفاري آتشفشاني خاموش مي سازد كه در هر شرايطي مي تواند فوران كند، او ظرفيت هاي زبان فارسي را با آگاهي به دست مي آورد ، دوربين قديمي حاصل مطالعه و آموزه هاي زندگي غرب است. صفاري با اين كه سال ها از وطن دور بوده اما چنان تسلطي در نگارش و تكوين شعر دارد كه با قلم مويي از كلمات نقاشي مي كند و با تلفيق عوامل زيست محيطي از" كاكتوس هاي آريزونا " سر در مي آورد و از نيمكت هاي چوبي" پارك لادرا" سخن مي گويد و شكسته شدن هويت چه به لحاظ زمان و مكان تاثيرات شگرفي بر روي خواننده مي گذارد و اين رفتار شاعرانه در روح و جان مخاطب ريشه مي دواند. . ديشب خواب تو را ديدم / بر نيمكت چوبي پارك لادرا نشسته بودي / و گرده ناني را / براي كبوترانی غايب/ تكه تكه مي كردي .../ ديشب خواب تو را ديدم / لبانت مانند تمشك تازه / نرم و سرخ بود / و نسيم هر بار كه مي وزيد / يكي از چين هاي چهره ات را / با خود مي برد...ص 72
.
جهان هستي متني قائم به ذات است كه از هستي شناسي" يوناني لوگوس سرچشمه گرفته است در اين ميان نگاه زيبا شناسانه شاعر به بازنمود موتيف ها و كشف موقعيت هاي شاعرانه استقرار مي يابد ، گاهي بيان اغراق آميز از تصورات شاعر جهاني تازه مي سازد...
.
روزهايي كه خودم نيستم / پيراهنم تنگ مي شود / و كراوات خفه ام مي كند / شبيه بازار ياب دربه دري مي شوم / در اتاق مسافرخانه اي ارزان قيمت / چه خودم باشم چه نباشم / پستچي در ساعتي مقرر / سهم آن روز مرا از جهان / پشت در مي گذارد ... ص 79
.
رادیکالیسم ادبيات صفاري را بايد در انگاره ها و درك صحيح زندگي معاصر و شائبه هاي آن دانست كه به همان شكل ساده در جستارهاي شعر او در حال گذار هستند، اين روزمره گي با الگوهاي بينامتني گره خورده اند و نگرش جزئي شاعر كمك شاياني، به رهيافت معنا مي كند ، و چنين مناسباتي به تحكيم روابط عيني (Objective) مي انجامد. با چنين رويكرد تازه اي در يك نگاه كلي مي توان شعرهاي صفاري را با پديده هاي روزمره كه در زندگي ما جريان دارد پيوند بزنيم.

. ماشين مدل بالايي مي رانم / كه چون تعلق به بانك دارد / حرفي از آن نخواهم زد / دوستانی هم دارم / گرفتار و بي آزار / اما تلفن جديدشان را ندارم ... ص 75

.
در واكاوي " دوربين قديمي " چگونگي كاركردهاي زباني بسيار برجسته اند . اجراي موفق شاعر ، آن قدر شاعرانه و ظريف است كه گويي بلوري به دست گرفته اي و در ميان تخته سنگ ها مي دوي، صفاري از تمام اجزاي موجود، به سود شعر كاركردهاي وصفي" روايي مي كشد. .
من هرگز چيزي را از تو پنهان نكرده ام / حتي پيش پا افتاده ترين سواحل را / با تو قسمت كرده ام / و هر وقت نبوده اي سهمت را / از هر برگ و باراني كه بر چترم باريده است / كنار گذاشته ام ...ص 16 .
صفاري شاعري بلند پرواز است . اشراف ويژه ي او به جهان پيرامون اش تامل برانگيز است . او با رهائي از قيد و بندهاي افراطي از تمهيدات پيش افتاده اي چون باران و پائيز حادثه اي زيبا خلق مي كند ، اما درعين حال در مواجه با حادثه اي مخاطره انگيز از كنارهمه چيز با خيالي آسوده رد مي شود ، و با ترفندي زيركانه قضاوت را به عهده مخاطب مي گذارد.
.
مرگ هم / مثل آن مرسدس بنز سياه / هميشه از اين خيابان خواهد گذشت / و مرا نيز روزي با خود / به خوابگاه هميشگي ام خواهد برد / و من ديگر شما را / كه به خوابي شيرين مي مانيد / هرگز به خواب نخواهم ديد.
.
شاعر اين مجموعه ، در صدد است با الگوهاي تثبيت شده به صميميت ويژه اي دست يابد . از اين رو اگر مجموعه حاضر با اقبال مواجه مي شود مبتني بر همين امرمهم است ، او با آرامش و خونسردي به شرح وقايعی مي پردازد كه گويي در پاي تلویزيون به سريال مورد علاقه ات چشم دوخته اي ، اين كاركرد زباني بر خلاف عادت هاي هميشگي ما متجلي مي شوند ، به عبارتي مي توان گفت شاعر تجربه هاي از ياد رفته را بازيافت مي كند و از آنها كاركرد شاعرانه مي كشد اين همزاد پنداري با هر خواننده به مونولوگي (monologue) متقابل تقرير مي يابد.

.

مي بخشي از خواب بيدارت كردم / مي خواستم بگويم هميشه / آرزوي خانه اي را داشته ام / با يك درخت خرمالو / كه هر پاييز ... / ساعت چنده عباس ؟ / هفت و پانزده دقيقه / هشت و نيم زنگ بزن بيدارم

.

صفاري جنس كلام را مي شناسد ، بيشتر شعرهاي اين مجموعه داراي ريتم آرامي هستند ، روايت منسجم و ارجاعات برون متني و تعبيه شدن فضاهاي سيال در روند شعر ، در تعميم و چند وجهي شدن نشانه ها كمك شاياني مي كند بنابراين سير روايت در شعرهاي صفاري يك مكانيزم دروني به حساب مي آيد كه طبق چنين قاعده اي تمام اجزاي شعر به هماهنگي و نظم ويژه اي فرا خوانده مي شوند و آفت هايي نظير ، اطناب ، سهل انگاري هاي دستوري، قاعده افزايي به شدت در متن كاهش مي يابد.