ازرا پاوند
.
.
در ایستگاه مترو
.
.
ظهور این چهره ها در ازدحام
گلبرگهائی خیس بر شاخه ای سیاه
******
این شعر معروف یکی از کارهای دوران کم دوام ایماژیستی ازرا پاوند است . متن انگلیسی آن را من برای عنوان یکی از اشعار مجموعه کبریت خیس انتخاب کرده ام که تجربه ای متفاوت از پاوند را تصویر کرده است . شعر پاوند حاصل دوره ایست که او ادبیات چین و ژاپن را تازه کشف کرده است . آشنائی او با هایکو تا چه درجه در سرودن این شعر تا ثیر داشته است من نمی دانم و چیزی در این رابطه نخوانده ام . اما پاوند خودش در جائی گفته است روزی در ایستگاه مترو نشسته بوده است به انتظار قطار . نم بارانی هم از آسمان همیشه ابری لندن می باریده و سکوی قطار را خیس کرده بوده است . سرانجام قطاری از راه می رسد و مسافران پیاده می شوند .در این لحظه پاوند تک تک مسافران را ورای تفاوت های ظاهری شان بدون استثنا زیبا می بیند .
بدون شک اولحظه ا ی روحانی را تجربه می کرده است. و در اولین فرصت در این رابطه شعری می سراید.
متن اولیه شامل 34 سطر بوده است که به مرور زمان از آن می کاهد تا سر انجام فقط دو سطر کوتاه از آن باقی میماند .
دلیل کوتاه کردن شعر به گفته خودش این بوده است که در آن لحظه ناب سکوی مترو را به صورت شاخه خیسی دیده است و مسافران را شکوفه ها و گلبرگ های پراکنده بر این شاخه . پاوند غیر از این چیز دیگری ندیده است . 32 سطر خط خورده از نظر او خیال پردازی هائی بوده است که ربطی به این تجربه ناب و کمیاب نداشته است
بی جهت نیست که ما از یک شعر بلند گاهی فقط یکی دو سطرش را دوست داریم و به خاطر می آوریم .