۱۰ خرداد ۱۳۹۰

همکاری عباس صفاری با اف . اسکات . هس نقاش صاحب نام آمریکائی

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران


سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات

عباس صفاري از همكاري با اف. اسکات. هس - نقاش صاحب‌نام آمريکايي - خبر داد.


اين شاعر در اين‌باره به خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، گفت: نشريه‌ي «شاعران و نقاشان» که از مجلات معتبر آمريکا در حوزه‌ي شعر و نقاشي است، در شماره‌ي اخيرش از 28 نقاش تراز اول آمريکا درخواست کرده است براي انتشار اين شماره که ويژه‌نامه‌ي «همکاري» نام دارد، هر کدام با همکاري يک شاعر و از منظري بوطيقايي، يک سلف‌پرتره‌ي جديد از خود کار کرده و براي چاپ در اختيار نشريه قرار دهند.


او در ادامه افزود: اف. اسکات. هس براي کشيدن اين سلف‌پرتره، شعري از من را اساس کار قرار داده است. اين شعر که ترجمه‌ي انگليسي آن به وسيله‌ي الهام راثي انجام شده است، «شاهکار آفرينش در سه پرده» نام دارد. اف. اسکات. هس اما تابلويش را «سلف‌پرتره به مثابه‌ي شاهکار آفرينش» نام نهاده و جالب است که او در شرحي که بر تابلويش نوشته، با ديدگاه‌هاي من در رابطه با سه نقاشي که در شعر از آن‌ها ياد مي‌شود، چندان موافق نيست.


به گفته‌ي صفاري، هر يک از اپيزودهاي اين شعر به ترتيب به فريدا کالو، مکس بکمن و لوسيان فرويد که نوه‌ي زيگموند فرويد و از نقاشان صاحب نام انگلستان است، اختصاص يافته است.


او همچنين گفت: آيروني تابلو اسکات هس در اين است که او در اين تابلو که حال و هوايي مذهبي دارد، تمام اشياي لازم براي کار روي بوم را در دسترس خود قرار داده است. ورقه‌اي از شعر من زير تخته‌ي شاسي اوست و در کنار آن، تابلوهاي سلف‌پرتره‌ي سه نقاش نام‌برده به طرزي که من آن‌ها را ديده‌ام، همراه با قلم‌موها، تيوب‌هاي رنگ و ديگر وسايل مورد نياز قرار دارد. اما در نهايت، بوم همچنان سفيد مي‌ماند و تصوير نقاشي که عريان مانند آغاز آفرينش در کنار آن ايستاده است، بر بوم کشيده نمي‌شود. از اين منظر، تابلوي جديد اسکات هس را که به نقاشي سوپررئاليست شهرت يافته است، مي‌توان اثري سوررئاليست قلمداد کرد. ناگفته نماند که اين تابلو بي‌درنگ پس از اتمام کار، در يکي از موزه‌هاي لس‌آنجلس به نمايش درآمد و در همان روز گشايش نمايشگاه به فروش رفت.


انتهاي پيام






كد خبر: 9003-06855


ویژه نامه اخیر مجله poets and artists همین دو شنبه انتشار یافته و بزودی در فروشگاه های معتبر کتاب موجود خواهد بود






۷ خرداد ۱۳۹۰

از زبان مردگان

برای اهالی ادبیات بسیار اتفاق می افتد به جمله ای بر بخورند که دلشان بخواهد
این جمله را آنها گفته بودند .
جمله مورد علاقه من که به گوینده گم شده در غبار زمانش حتا قادر نیستم حسادت
 بورزم جمله ای سورئالیستی است از ( کتاب مردگان )  فراعنه که در باب کرامات
 بی شمار خدای مردگان ( اوسیروس ) نگاشته شده است . 
کتاب مردگان با نثری شاعرانه و سرشار از استعاره و دیگر صنایع ادبی یکی از
 زیباترین کتابهای مذهبی است که تا به حال خوانده ام . اکثر آیات این کتاب نسبتا حجیم 
درستایش اوسیروس سروده شده است . نگارش نخستین آیات کتاب به چهار هزار سال پیش باز می گردد  و بخش های پایانی آن حدود پانصد سال قبل از میلاد مسیح بوسیله کاهنان سروده شده است .
و اما جمله مورد نظر که به گمان من عمق و ابعاد وسیع و سرسام آوری دارد و قرن ها از نگارش آن می گذرد  از این قرار است :

 (  اوسیروس بزرگ که قادر است به سمت آینده پس پس برود ) 

۲ خرداد ۱۳۹۰

شعری برای لورکا


از مجموعه خنده در برف با یک وود کات جدید که مخصوص همین شعرساخته ام
غم غرناطه در تانگو*

با این چاقوی بسته در جیب
و شاخه گل گرفته به دندان
هرچه پس پس برقصی
به غرناطه نخواهی رسید
از این پس غرناطه را
مگر پست برایت بیاورد
در چرکنور این کافه
دست در کمر این زن که می پندارد
کلید خانه غرناطه اش امشب**
در جیب توست
تا گرگ و میش هم که برقصی
از مرزهای این سن ثابت
فرا تر نخواهی رفت

دیگر چه فرق می کند
از فواره های شناور در مهتاب غرناطه
شراب فرو بریزد
یا خون حرام شده لورکا
*   *   *
فقط خدایان قادرند
از گلوی تنگ و شیشه ای ساعت
باز پس بگیرند
ریگ های فرو ریخته را
.....


*غرناطه - زادگاه و محل اعدام لورکا

** - مردم مراکش قرنهاست کلید اضافه ای که هیچ دری را نمی گشاید به دسته کلید خو د دارند . آنها بر این عقیده اند که این کلیدها شانس می آورند . شاید حتا از یاد برده باشند که این رسم از کجا آمده و چگونه حفظ شده است . در حقیقت اما این کلید اضافی را اعرابی که از آندلوسیا و غرناطه رانده شده بودند مرسوم کرده اند . آنها به این امید بودند که روزگاری به خانه های زیبایشان در غرناطه باز خواهند گشت و کلید آن خانه ها را باید محفوظ بدارند. خانه هائی که قرن هاست در غبار تاریخ گمشده است.