آقای صفاری بعد از سال ها مهاجرت آموزههای شعر غرب و دستاوردهای آن در باز آفرینی و پویایی شعر شما تا چه اندازه مهم است آیا شاعران مهاجر توانستهاند ظرفیتهای شعر فارسی را به جهان آن گونه که هست معرفی کنند؟
- تاثیر پذیری از هر فرهنگ و تمدنی جنبه های متفاوتی دارد . بخشی از آن نتیجه کنجکاوی و مطالعه ی چند و چون آن جوامع و سیر تحول و دگرگونی آن در ادوار مختلف است . این بخش بسیار ضروری است اما کافی نیست . تا زمانی که شاعر یا نویسنده با جامعه میزبان وارد یک دیالوگ و بده بستان گسترده نشده است تاثیر پذیری و تاثیر گذاری در حد نیم بند و ابتدائی باقی می ماند . من به سهم خودم کوشیده ام این مهم را رعایت کنم . اما در مورد شناساندن ظرفیت های شعر فارسی به جوامع میزبان قدری زود است که قضاوت کنیم . از هم نسلان من تا جائی که خبر دارم اثری که مورد توجه جریان اصلی فرهنگی در غرب قرار گرفته باشد منتشر نشده . در مورد این نسل جوانتری هم که طی ده پانزده سال گذشته به غرب آمده نمی توان به این زودی قضاوت کرد .
۲:مکانیزم نوشتاری شعر شما به خوبی دغدغههای یک شاعر مهاجر را نشان میدهد استفاده از جغرافیایی خاص و نامهای ناآشنا چقدر به ارجاع متن منجر خواهد شد و این فرایند وصفی می تواند در ذهن مخاطب زمینه ساز تاویل شود، زیرا مخاطبی که کاکتوسهای آریزونا را ندیده یا در پارک لایدن حتا قدم نزده بیشتر در ذهن خود شعر را میکاود. حال سوال اینجاست عباس صفاری در تقریر شعر چقدر به این مولفهها دقت نظر دارد ؟
- پرداختن به فضای جامعه میزبان فقط منحصر به نام بردن از آدمها و اماکن و اشیا نیست . ما به همراه آن کلمات پای فرهنگ و نگرش دیگری را نیز داریم به شعرمان باز می کنیم . در نتیجه هرچه شناخت ما از آن فرهنگ و همچنین فرهنگ خودمان بیشتر باشد حاصل کار سریعتر با مخاطب رابطه برقرار می کند . نا گفته نماند که هر کلمه ای را نیز نمی توان وارد شعر کرد . جدا از جنبه های آوائی و جنس کلمه باید دامنه آگاهی خواننده فارسی زبان را نیز در نظر گرفت و اطمینان حاصل کرد که آشنائی اندکی دست کم با آن کلمات داشته باشند . اما اگر از خیابانی یا پارکی یا دوستی نام می برید لازم نیست خواننده بداند آن خیابان کجاست یا در آن قدم زده باشد . بر همین مبناست که ما از شعر آتشی لذت می بریم بدون آن که دشتستان و بوشهر و عبدوی جط را دیده باشیم
۲:مکانیزم نوشتاری شعر شما به خوبی دغدغههای یک شاعر مهاجر را نشان میدهد استفاده از جغرافیایی خاص و نامهای ناآشنا چقدر به ارجاع متن منجر خواهد شد و این فرایند وصفی می تواند در ذهن مخاطب زمینه ساز تاویل شود، زیرا مخاطبی که کاکتوسهای آریزونا را ندیده یا در پارک لایدن حتا قدم نزده بیشتر در ذهن خود شعر را میکاود. حال سوال اینجاست عباس صفاری در تقریر شعر چقدر به این مولفهها دقت نظر دارد ؟
- پرداختن به فضای جامعه میزبان فقط منحصر به نام بردن از آدمها و اماکن و اشیا نیست . ما به همراه آن کلمات پای فرهنگ و نگرش دیگری را نیز داریم به شعرمان باز می کنیم . در نتیجه هرچه شناخت ما از آن فرهنگ و همچنین فرهنگ خودمان بیشتر باشد حاصل کار سریعتر با مخاطب رابطه برقرار می کند . نا گفته نماند که هر کلمه ای را نیز نمی توان وارد شعر کرد . جدا از جنبه های آوائی و جنس کلمه باید دامنه آگاهی خواننده فارسی زبان را نیز در نظر گرفت و اطمینان حاصل کرد که آشنائی اندکی دست کم با آن کلمات داشته باشند . اما اگر از خیابانی یا پارکی یا دوستی نام می برید لازم نیست خواننده بداند آن خیابان کجاست یا در آن قدم زده باشد . بر همین مبناست که ما از شعر آتشی لذت می بریم بدون آن که دشتستان و بوشهر و عبدوی جط را دیده باشیم
3 - احمد شاملو
جملهای تاثیر گذاری دارد «چراغ من در این خانه می سوزد» زیرا شاعر به عنوان عنصری از جامعه، جهان پیرامونش را می کاود و دست به قلم میبرد شما فکر میکنید شاعران مهاجر به خصوص شما که از زیست و چگونگی جامعهی ایرانی به ناگزیر دور افتادهاید تا چه اندازه توانستهاید کنشهای اجتماعی را در شعرتان انعکاس دهید؟
جملهای تاثیر گذاری دارد «چراغ من در این خانه می سوزد» زیرا شاعر به عنوان عنصری از جامعه، جهان پیرامونش را می کاود و دست به قلم میبرد شما فکر میکنید شاعران مهاجر به خصوص شما که از زیست و چگونگی جامعهی ایرانی به ناگزیر دور افتادهاید تا چه اندازه توانستهاید کنشهای اجتماعی را در شعرتان انعکاس دهید؟
- به گمانم منظورتان مسائل و تحولات داخل کشور است . من چندین بار تا به حال به این سئوال پاسخ داده ام . شاید برای نسل جمال زاده و علوی خیلی دشوار بود رابطه پویا و سالمی با داخل کشور داشته باشند . نسل آنها بیشتر از طریق نامه و نشریات غالبا سیاسی از مسائل داخل کشور آگاه می شدند . جامعه آن روزگار نیز سیر تحولی کماپیش لاک پشتی داشت . نسل من اما به دلیل سهولت سفر . وسائل ارتباط جمعی . انقلاب دیجیتال ، کتابفروشی های متعدد و امکانات دیگری که در اختیارش بوده است توانسته رابطه نزدیک تر و حتا تنگاتنگی با داخل کشور بر قرار کند . این که چه مقدار از این شناخت وارد شعر بشود بستگی به شاعرش دارد . من هم تجربه ام از بهشت زهرا را وارد شعر کرده ام و هم دیدارم از پرلاشز و قبر اسکار وایلد را .
۴:در ادامهی پاسختان باید بگویم شاعران توانمندی چون اسماعیل خویی از نوشتن باز ماندند آیا میتوان این گزاره را پذیرفت شاعران مهاجر به شکلی که بایسته بود نتوانستند زبان فارسی را ارتقا دهند به عنوان مثال شاعری چون یدالله رویایی در اسارت فرم ماند تا محتوایی را تولید کند که هیچ مناسبتی با زندگی مردم ایران ندارد ارزیابی شما چیست آیا میتوان گفت شعر امروز نه به معنای آرمانی و
تعهد شاعرانه دیگر صدای مردم نیست ؟
تعهد شاعرانه دیگر صدای مردم نیست ؟
- واژه های سنگینی مانند تعهد و آرمان سالهاست که همان حس یا مفهومی را که قبل از انقلاب به ذهن متبادر می کرد دیگر نمی کند . چون و چرایش بحث دیگری می طلبد . در مورد رویائی و آقای خوئی هم قدری کم لطفی می فرمائید . شعر حتما نباید به کمبودها و نیازهای غالبا گذرای مردم بپردازد تا ما آن را مسئول و متعهد بدانیم . شعر من را و حتا ترانه هائی که در نوجوانی نوشته ام را در یک جمع بندی کلی می توان مسئول و عدالت طلب به حساب آورد . اما قرار نیست که دیگران هم از همین زاویه به دنیا و هستی انسانی نگاه کنند.
پاسخ سئوال آخر - مجموعه ای از مصر باستان را دارم نم نمک ترجمه می کنم . حفظ جنبه های آرکائیک آن قدری کار می برد . در ترجمه انگلیسی زبان فخیمی به کار رفته که من تلاش خواهم کرد به آن وفادار بمانم . مجموعه ای نیز از اشعار خودم آماده چاپ دارم که ساختار و محتوای آن نسبت به آنچه پیش از این نوشته ام متفاوت است . هنوز ناشری برایش انتخاب نکرده ام . اما تا پایان همین سال منتشرش خواهم کرد .
پاسخ سئوال آخر - مجموعه ای از مصر باستان را دارم نم نمک ترجمه می کنم . حفظ جنبه های آرکائیک آن قدری کار می برد . در ترجمه انگلیسی زبان فخیمی به کار رفته که من تلاش خواهم کرد به آن وفادار بمانم . مجموعه ای نیز از اشعار خودم آماده چاپ دارم که ساختار و محتوای آن نسبت به آنچه پیش از این نوشته ام متفاوت است . هنوز ناشری برایش انتخاب نکرده ام . اما تا پایان همین سال منتشرش خواهم کرد .