پشیمانم کن
عباس صفاری
نشر چشمه/ چاپ3: ۱۳۹۷
۱۵۵ ص/ ۲۰۰۰۰ تومان
----------------------------
مهمترین ویژگی دفتر شعر «پشیمانم کن» رسیدن شاعر به یک سبک یا زبان شخصی است. عباس صفاری از هر نوع اجرای احساساتی سطرها در محور افقی و عمودی به شدت پرهیز دارد. او به خوبی میداند با هر حرکت، ناخودآگاه جمعی ما را هدف میگیرد و با استفاده از ضرب المثلها و کهن الگوها و اسطورهها وادارمان میکند در جهت خوانش فعالانهی شعرش.
عباس صفاری
نشر چشمه/ چاپ3: ۱۳۹۷
۱۵۵ ص/ ۲۰۰۰۰ تومان
----------------------------
مهمترین ویژگی دفتر شعر «پشیمانم کن» رسیدن شاعر به یک سبک یا زبان شخصی است. عباس صفاری از هر نوع اجرای احساساتی سطرها در محور افقی و عمودی به شدت پرهیز دارد. او به خوبی میداند با هر حرکت، ناخودآگاه جمعی ما را هدف میگیرد و با استفاده از ضرب المثلها و کهن الگوها و اسطورهها وادارمان میکند در جهت خوانش فعالانهی شعرش.
عباس صفاری شاعریست با سابقهی سه دهه کار جدی که در دههی هفتاد برندهی جایزهی شعر کارنامه شده است. کتاب «کبریت خیس» مهمترین اثر شناخته شده از اوست. عباس صفاری ساکن آمریکا بوده و متولد شهر یزد. در حوزهی نقاشی حرفهای زیادی برای گفتن دارد و کتاب «کلاغنامه»ی او از نشر مروارید پژوهشی بسیار خواندنیست. به تازگی از این شاعر و هنرمند دفتر شعری منتشر شده که در ادامه میخواهم قدری به آن بپردازم.
مهمترین ویژگی دفتر شعر«پشیمانم کن» رسیدن شاعر به یک سبک یا زبان شخصی است. اتفاقی حاصل از سالها نوشتن شعر و زیستن در ساحت تفکر و درنگ شاعرانه. صفاری میتواند از تجربههای زیسته و دانش ِحاصل از مطالعات فرهنگیاش حرکتی به سمت شخصی کردن شعرش کند و ما را به سمت دریچهای منحصر به فرد ببرد.
در این حرکت شاهد گسترهای از تصاویر و تنوع فضاها هستیم با زبانی که ریشه در گفتار و حتا زبان رسانه دارد با کمترین حشو و موسیقی پنهان در هجاها و آواها که به رنگ آمیزیهای گوناگونی دسترسیمان میدهد. اصلیترین کار شاعر استفاده از حرکت در جهت اجرای دقیق تصاویر است وقتی در هر سطر خود خطابمان میکند. او به خوبی میداند با هر حرکت، ناخودآگاه جمعی ما را هدف میگیرد و با استفاده از ضرب المثلها و کهن الگوها و اسطورهها وادارمان میکند در جهت خوانش فعالانهی شعرش.
عباس صفاری از هر نوع اجرای احساساتی سطرها در محور افقی و عمودی به شدت پرهیز دارد. از صفت و قید تا حد امکان دوری میکند و تلاش او اجرای تغزل در لایههای زیرین متن است. اتفاقی که میافتد مشارکت مخاطب حرفهای شعر با فضاهای سپید و مداخله در هنگام خواندن و ساختن شعری عاشقانه در ذهن است وقتی به طور مثال به این شعر میرسد:
هر بار که آمدهای/ آخرین بار بوده است/ و هر بار که رفتهای اولین بار/ فردا تو را/ برای اولین بار خواهم دید/ همان طور که دیروز / برای آخرین بار دیدمت/ شاید امروز نیز صدایت/ که بارش شیرین توت/ بر پردهی کتانی ست/ دهانم را آب بیندازد/ ماه نیستی/ تا در قاب نقرهای ات/ هر بار که نو میشوی/ حکایتی کهن باشد/ افتاده به جان من/ آغوش شعلهوری هستی/ که در چشم برهمزدنی/ کن فیکون میکنی مرا/ و هر بار که رفتنم را/ از پاگرد پلکان/ تماشا میکنی/ مانند قزلآلای نگران بختی/ که یک عقاب تیزچنگ / از رودخانه قاپیده باشد/ گیجم و نمیدانم/ چه بر سرم آمده است.(صفحه ٩۶ و ٩٧ )
و حتا مخاطب تازه کار شعر با این شعر به روایتی تازه از اتفاقی قدیمی میرسد. تمام حرکت شاعر در بیشتر شعرهای این دفتر در برساختن اجراهای مدرن از مفاهیم کهن است. اجرایی که بزرگترین دستاوردش را در عرصهی زبان میبینید. زبان میل به ساختن یک دستاورد پیچیده و در هم شده ندارد. میخواهد به سمت سادگی و زیبایی حرکت کند تا غبار عادت را از نگاه هشیار خوانندهی شعر ایرانی بزداید. ما در شعرها بیشتر از هر نکتهای شاهد روایت یا داستان کوتاهی شامل برسی از یک موقعیت انسانی در بستر تاریخی هستیم.
تاریخی که به زعم شاعر شامل زمان پشت سر نیست. عباس صفاری این توانایی را دارد که بتواند تاریخ را به معنای معاصر و اکنونیاش به گذشته و آینده وصل کند. شاید چون نگاه هستیشناسانه و اگزیستانسیالیست به جهان دارد. می تواند خود را در مقام یک انسان/ شاعر در هر جایگاهی از هستی قرار داده و نسبتش را با جهان بسنجد. او میتواند ضمن اینکه از خود فاصله میگیرد با خودش به وحدت برسد. مسافر لحظههای ابدی جهان پیرامون خود از هر رخدادی برداشت مورد نظر شاعرانهی خود را میکند وقتی از او می خوانیم:
پای مگس مدیترانه هنوز/ به مزارع کالیفورنیا نرسیده بود/ که طیارههای سمپاشی بیدرنگ/ غبار سپیدشان را / بر فراز دشتها / رها کردند/ اما / آنچه از آسمان فرو ریخت/ باران پروانههای مهاجر بود/ که درختان دهکدهای در مکزیک/ انتظارشان را میکشید.(صفحه ۵۴ و ۵۵ )
و زیر صفحه توضیح داده شده که مونارک باترفلای؛ میلیونها پروانهی سلطنتی هرساله از کانادا به مکزیک میروند.
به خوبی میتوانید به میزان حساسیت و دقت شاعر به تمامی هستی پیرامون خود دقت کنید که حتا به رویدادهای زیست محیطی اطراف خود اشراف ِشاعرانه دارد و میداند چطور میتواند آن را از طریق شعر شخصی کرده و بعد به همین طریق آن را عمومی کند.
این حرکت تمامی تعریف شعر عباس صفاری از دیروز تا امروز بوده که توانسته همهی پیرامونش را از راه شعر به یک حرکت فرهنگی تبدیل کند. یادمان نرود که شاعر ایران زندگی نمیکند اما مناسبات ایران و جهان را در سازوکاری شاعرانه در اختیار ما قرار میدهد.
و این مهم بیتردید ساده نیست. ضمن عدم زیستن در ساحت زبان مادری به بیشترین شکل ممکن الگوهای ایرانی را با تمهیدی سهل و ممتنع در اختیار ما در شکلهای اجرایی متنوع قرار میدهد. ما او را به خوبی باور میکنیم و همراه شعرهایش میشویم چون ناخودآگاه جمعی ما را نشانه گرفته و باز بیشتر لذت میبریم چون به ما مناسبات ذهن مدرن را یادآوری میکند.
این اتفاق در شعر ایرانی هنوز و همچنان کم نظیر است چون ما را به سمت امکانهای تازهی روایت داستانی در شعر و نیز آشناییزدایی از کهن الگوها رهنمون میکند. از این دست شعر و شاعری در این مختصات جغرافیایی در این زمان کم سراغ داریم و مسیری که عباس صفاری در آن قدم برمیدارد بیتردید یگانه است و راهگشا وقتی شاعر مشغول روایت است، و زبانش ریشه در سادهترین و گاه کهنترین لایههای فارسی ِ ماست.
باور کنیم هرگز ساده نیست نشاندن طیارهی سمپاشی کنار کلمه یا مفهوم مهاجرت در شعری که برخاسته از زیستگاهیست که شاعر مهاجر ما در آن سالهاست که زندگی میکند. این نوع شاعری سخت دشوار است هرچند که دفتر شعر با لذتی بسیار به راحتی خوانده میشود.
مهمترین ویژگی دفتر شعر«پشیمانم کن» رسیدن شاعر به یک سبک یا زبان شخصی است. اتفاقی حاصل از سالها نوشتن شعر و زیستن در ساحت تفکر و درنگ شاعرانه. صفاری میتواند از تجربههای زیسته و دانش ِحاصل از مطالعات فرهنگیاش حرکتی به سمت شخصی کردن شعرش کند و ما را به سمت دریچهای منحصر به فرد ببرد.
در این حرکت شاهد گسترهای از تصاویر و تنوع فضاها هستیم با زبانی که ریشه در گفتار و حتا زبان رسانه دارد با کمترین حشو و موسیقی پنهان در هجاها و آواها که به رنگ آمیزیهای گوناگونی دسترسیمان میدهد. اصلیترین کار شاعر استفاده از حرکت در جهت اجرای دقیق تصاویر است وقتی در هر سطر خود خطابمان میکند. او به خوبی میداند با هر حرکت، ناخودآگاه جمعی ما را هدف میگیرد و با استفاده از ضرب المثلها و کهن الگوها و اسطورهها وادارمان میکند در جهت خوانش فعالانهی شعرش.
عباس صفاری از هر نوع اجرای احساساتی سطرها در محور افقی و عمودی به شدت پرهیز دارد. از صفت و قید تا حد امکان دوری میکند و تلاش او اجرای تغزل در لایههای زیرین متن است. اتفاقی که میافتد مشارکت مخاطب حرفهای شعر با فضاهای سپید و مداخله در هنگام خواندن و ساختن شعری عاشقانه در ذهن است وقتی به طور مثال به این شعر میرسد:
هر بار که آمدهای/ آخرین بار بوده است/ و هر بار که رفتهای اولین بار/ فردا تو را/ برای اولین بار خواهم دید/ همان طور که دیروز / برای آخرین بار دیدمت/ شاید امروز نیز صدایت/ که بارش شیرین توت/ بر پردهی کتانی ست/ دهانم را آب بیندازد/ ماه نیستی/ تا در قاب نقرهای ات/ هر بار که نو میشوی/ حکایتی کهن باشد/ افتاده به جان من/ آغوش شعلهوری هستی/ که در چشم برهمزدنی/ کن فیکون میکنی مرا/ و هر بار که رفتنم را/ از پاگرد پلکان/ تماشا میکنی/ مانند قزلآلای نگران بختی/ که یک عقاب تیزچنگ / از رودخانه قاپیده باشد/ گیجم و نمیدانم/ چه بر سرم آمده است.(صفحه ٩۶ و ٩٧ )
و حتا مخاطب تازه کار شعر با این شعر به روایتی تازه از اتفاقی قدیمی میرسد. تمام حرکت شاعر در بیشتر شعرهای این دفتر در برساختن اجراهای مدرن از مفاهیم کهن است. اجرایی که بزرگترین دستاوردش را در عرصهی زبان میبینید. زبان میل به ساختن یک دستاورد پیچیده و در هم شده ندارد. میخواهد به سمت سادگی و زیبایی حرکت کند تا غبار عادت را از نگاه هشیار خوانندهی شعر ایرانی بزداید. ما در شعرها بیشتر از هر نکتهای شاهد روایت یا داستان کوتاهی شامل برسی از یک موقعیت انسانی در بستر تاریخی هستیم.
تاریخی که به زعم شاعر شامل زمان پشت سر نیست. عباس صفاری این توانایی را دارد که بتواند تاریخ را به معنای معاصر و اکنونیاش به گذشته و آینده وصل کند. شاید چون نگاه هستیشناسانه و اگزیستانسیالیست به جهان دارد. می تواند خود را در مقام یک انسان/ شاعر در هر جایگاهی از هستی قرار داده و نسبتش را با جهان بسنجد. او میتواند ضمن اینکه از خود فاصله میگیرد با خودش به وحدت برسد. مسافر لحظههای ابدی جهان پیرامون خود از هر رخدادی برداشت مورد نظر شاعرانهی خود را میکند وقتی از او می خوانیم:
پای مگس مدیترانه هنوز/ به مزارع کالیفورنیا نرسیده بود/ که طیارههای سمپاشی بیدرنگ/ غبار سپیدشان را / بر فراز دشتها / رها کردند/ اما / آنچه از آسمان فرو ریخت/ باران پروانههای مهاجر بود/ که درختان دهکدهای در مکزیک/ انتظارشان را میکشید.(صفحه ۵۴ و ۵۵ )
و زیر صفحه توضیح داده شده که مونارک باترفلای؛ میلیونها پروانهی سلطنتی هرساله از کانادا به مکزیک میروند.
به خوبی میتوانید به میزان حساسیت و دقت شاعر به تمامی هستی پیرامون خود دقت کنید که حتا به رویدادهای زیست محیطی اطراف خود اشراف ِشاعرانه دارد و میداند چطور میتواند آن را از طریق شعر شخصی کرده و بعد به همین طریق آن را عمومی کند.
این حرکت تمامی تعریف شعر عباس صفاری از دیروز تا امروز بوده که توانسته همهی پیرامونش را از راه شعر به یک حرکت فرهنگی تبدیل کند. یادمان نرود که شاعر ایران زندگی نمیکند اما مناسبات ایران و جهان را در سازوکاری شاعرانه در اختیار ما قرار میدهد.
و این مهم بیتردید ساده نیست. ضمن عدم زیستن در ساحت زبان مادری به بیشترین شکل ممکن الگوهای ایرانی را با تمهیدی سهل و ممتنع در اختیار ما در شکلهای اجرایی متنوع قرار میدهد. ما او را به خوبی باور میکنیم و همراه شعرهایش میشویم چون ناخودآگاه جمعی ما را نشانه گرفته و باز بیشتر لذت میبریم چون به ما مناسبات ذهن مدرن را یادآوری میکند.
این اتفاق در شعر ایرانی هنوز و همچنان کم نظیر است چون ما را به سمت امکانهای تازهی روایت داستانی در شعر و نیز آشناییزدایی از کهن الگوها رهنمون میکند. از این دست شعر و شاعری در این مختصات جغرافیایی در این زمان کم سراغ داریم و مسیری که عباس صفاری در آن قدم برمیدارد بیتردید یگانه است و راهگشا وقتی شاعر مشغول روایت است، و زبانش ریشه در سادهترین و گاه کهنترین لایههای فارسی ِ ماست.
باور کنیم هرگز ساده نیست نشاندن طیارهی سمپاشی کنار کلمه یا مفهوم مهاجرت در شعری که برخاسته از زیستگاهیست که شاعر مهاجر ما در آن سالهاست که زندگی میکند. این نوع شاعری سخت دشوار است هرچند که دفتر شعر با لذتی بسیار به راحتی خوانده میشود.
0