مجموعه شعری به دستم رسیده از خانم فرزانه قوامی با عنوان ( کاترینا توفان مورد علاقه من است ) . پیش از این نیز اشعاری از او خوانده بودم . چهره شناخته شده ایست در شعر امروز ایران و احتیاج به معرفی ندارد . مانند تعدادی دیگر از شاعران زن این روزگار سالهاست از زیر نفوذ بزرگان معاصر به ویژه فروغ بیرون آمده است و نگاه ویژه و مستقلی به فردیت و هستی دارد . زبان پاکیزه و شجاعت را هم که به آن بیافزائی حاصلش می شود مجموعه ای خوب و اشعاری در خور تقدیر و تأمل . دست مریزاد فرزانه خانم .
بام تهران
حوالی یک ظهر دم کرده
دربست گرفتهام تا باران
خانهی سابقم را فراموش کردهام
در لابهلای مه منتظر من است
دوست سابقم را فراموش کردهام
جایی زیر باران ایستاده است
من در بام تهران به قتل رسیدهام
به قلب سابقم فکر میکنم
کارت پستالی با قرمز کلیشهای
و اما باران...
قطرات ریز یا درشتی دارد
روی بامها و خیابانها و کوچهها و سرها و دستها و پاها میبارد
روی خاطرات بعضیها میبارد
و روی گورستان که ببارد
معمولاً غمگین میشوی
میروی که جایی خودت را ببارانی
دربست میگیری
دسته گلی مدتدار میخری
و به ملاقات دستهایی میروی
که فکر میکنی
همیشه پشت پردهاند.
بام تهران
حوالی یک ظهر دم کرده
دربست گرفتهام تا باران
خانهی سابقم را فراموش کردهام
در لابهلای مه منتظر من است
دوست سابقم را فراموش کردهام
جایی زیر باران ایستاده است
من در بام تهران به قتل رسیدهام
به قلب سابقم فکر میکنم
کارت پستالی با قرمز کلیشهای
و اما باران...
قطرات ریز یا درشتی دارد
روی بامها و خیابانها و کوچهها و سرها و دستها و پاها میبارد
روی خاطرات بعضیها میبارد
و روی گورستان که ببارد
معمولاً غمگین میشوی
میروی که جایی خودت را ببارانی
دربست میگیری
دسته گلی مدتدار میخری
و به ملاقات دستهایی میروی
که فکر میکنی
همیشه پشت پردهاند.