ایسنا - سرویس:
فرهنگي و هنري - ادبيات و نشر
عباس صفاری به حاشیههای پیشآمده درباره ترجمه فارسی آثار فارسی عتیق رحیمی - نویسنده افغان - (از زبان انگلیسی) واکنش نشان داد.
این شاعر و مترجم ساکن آمریکا در یادداشتی که با عنوان «در سود و زیان کپیرایت» در اختیار بخش ادبیات و کتاب خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) گذاشته نوشته است:
اخبار مربوط به اعتراض نویسنده افغان عتیق رحیمی به ترجمه کتابهایش در ایران در چندین رسانه داخلی و خارجی بازتاب یافته است. از آنجا که او کتابها را در اصل به فارسی دری نوشته است اعتراضش با معترضین دیگری که میپنداشتند حقوقشان ضایع شده است تفاوتهایی اساسی دارد. او در ضمنی که میپندارد حقوقش به عنوان پدیدآورنده اثر نادیده گرفته شده معترض است چرا کتابهایی که در اصل، او به فارسی تالیف کرده مترجم ایرانی از روی ترجمه انگلیسیاش آنها را مجددا به فارسی برگردانده است.
با این حساب اعتراض عتیق رحیمی را میتوان به دو بخش حقوقی و فنی (ادبی) تقسیم کرد. در رابطه با اعتراض ادبی او که میگوید چرا رمانهای فارسیاش را از زبانی دیگر به فارسی برگرداندهاند، به رغم این که زبان نوشتاری او «فارسی دری» لحن و لهجهای جدا از فارسی معیار و معمول در ایران دارد، حق را کماکان باید به او داد. تفاوت در لحن و لهجه در زبانهای چندملیتی امری رایج و عادی است. کسی برنمیدارد کتابی را که لحن و لهجه جنوب آمریکا را دارد برای انتشار در لندن به لحن انگلیسی آکسفوردی تبدیلش کند. در ایران نیز به عهده خواننده است که با لحن و لهجه اقوام مختلفی که فارسی مینویسند آشنا باشد.
اما در مورد دوم که امری حقوقی است به گمان من حق را نه به او میتوان داد و نه به دیگر نویسندگان و هنرمندانی که نسبت به انتشار (به گمان آنها بیمجوز) آثارشان در ایران شاکی هستند.
نپیوستن به کپیرایت بینالمللی تصمیمی بود که مسئولان رژیم گذشته گرفته بودند و دلایل محکمهپسندشان یکی اینکه با نظر به حجم زیاد آثاری که به فارسی ترجمه میشد و حجم کم و نزدیک به صفر ترجمه آثار معاصر فارسی به زبانهای دیگر آن را از بنیان معاملهای نابرابر میپنداشتند که جز زیان هیچ سود دیگری نداشت و دلیل دیگرشان اینکه می دانستند پرداخت دو حق تالیف، یکی به مترجم و دیگری به خالق خارجی، قیمت پشت جلد را افزایش خواهد داد و در نتیجه تیراژ کتاب از حد اسفناکی هم که بود پایینتر آمده و به فرهنگ کتابخوانی که احتیاج به ترویج داشت لطمه خواهد زد.
به چند و چون این که پیوستن به کپیرایت برای ورود ایران به بازار تجارت بینالمللی تسهیلاتی فراهم میکند آشنا نیستم و به عهده صاحب نظران و مسئولان دولتی است که سود و زیان آن را سنجیده و بر مبنای آن اگر لازم باشد تصمیم به پیوستن ایران به کپیرایت بگیرند. اما تا زمانی که ایران به قانون کپیرایت نپیوسته است محکوم کردن مترجم و ناشر ایرانی و در مواردی اهانت به آنها دور از انصاف است.
طی سالهای اخیر به غیر از مورد عتیق رحیمی افراد دیگری هم اعم از ایرانی یا غیرایرانی بودهاند که به صورت کتبی یا شفاهی به چاپ اثرشان در ایران اعتراض کردهاند و در اکثر موارد نیز به جای اینکه روی سخنشان با نهادهای دولتی تصمیمگیرنده در این ارتباط باشد، با مترجم و ناشر بوده است.
بسیاری از قوانین کشورهای مختلف امکان دارد مورد پسند شهروندان کشوری دیگر نباشد. جرم سنگین انداختن آدامس جویدهشده در معابر عمومی سنگاپور شاید از حد تصور ما خارج باشد. اما در سفر به آن کشور، مسافر وظیفه دارد آن را رعایت کند.
نپیوستن ایران به کپیرایت نیز شاید باب طبع تولیدکنندگان آثار ادبی هنری کشورهای دیگر نباشد. اما هر نویسندهای چه ایرانی و چه غیرایرانی قبل از چاپ اثرش در خارج از مرزهای ایران باید بداند که پس از انتشار کتابش و بر مبنای قوانین وضعشده در ایران تمام حقوق آن را در ایران از دست خواهد داد، همانطور که آثار ادبی و هنری تولیدشده در ایران به محض انتشار تمام حقوقشان را در کشورهای دیگر از دست میدهند (ناگفته نماند که سینما گذشته از ارزشهای هنریاش از آنجا که یک صنعت محسوب میشود از این قاعده پیروی نمیکند و بحث دیگری دارد). اینکه بعضی از مترجمین یا ناشران داخلی یا خارجی از خالق اثر برای ترجمه و انتشار کتابش اجازه میگیرند و گاهی حقالتالیفی نیز از بابت فروش به او میپردازند یک امر اخلاقی است و هیچ ربطی به قانون ندارد. مشکل این کار اما بدآموزی است و سبب میشود افرادی بر مبنای آن و بیتوجه به قانون درخواست حقالتالیف را حق خود بپندارند. آقای عتیق رحیمی که کمابیش با قانون کپیرایت ایران آشناست باید بداند که با انتشار کتابش در فرانسه حقوق آن را در کشورهای اندکی که عضو کپیرایت نیستند از دست داده است. متن فارسی را نیز چنانچه خارج از مرزهای ایران منتشر کند به همین سرنوشت دچار خواهد شد.
مورد دیگری که قبل از اعتراض او در رسانههای داخل کشور بازتاب یافت و هضمش برایم قدری دشوار بود انتشار کتابی بود از آموس عوز نویسنده چپ اسرائیلی. از قرار معلوم خبر انتشار کتاب او که «ناگهان در دل جنگل» نام دارد پیش از آنکه رسانهای بشود به گوش نویسنده رسیده بود. آقای عوز انتشار کتابش به فارسی را سرقت و ناشر آن را دزد و راهزن نامیده بود. اما نهایتا او که نامزد جایزه نوبل نیز بوده است بزرگمنشی به خرج داده و فرموده است در عوض، این یک کار فرهنگی و گسترش اندیشه بین انسانهاست. در خاتمه نیز با ژستی حق به جانب از ما که دزد خطابمان کرده دعوت کرده است که بیایید با کتاب با هم سخن بگوئیم نه با بمب و تهدید. و پنداری یادش رفته که همین دو سه سال پیش در گفتوگو با «نیوزویک» ضمن طرفداری از صلح و آزادی، بمباران مردم بیگناه لبنان به وسیله ارتش اسرائیل را دفاع نامیده است.
آقای عوز که از او در اخبار اخیر به عنوان نویسندهای چپگرا و مخالف صهیونیسم نام میبرند ساکن اسرائیل است و با مشکلات و مسائل منطقه و تیراژ اسفناک کتاب در این سوی دنیا آشناست. در ضمن او میداند اگر کشوری عضو کپیرایت نباشد ناشران آن کشور موظف نیستند از نویسنده یا ناشر اولیه مجوز بگیرند یا وجهی را بابت ترجمه و انتشار پرداخت کنند. و این در حالی است که بسیاری از ناشران در ایران و کشورهای مشابه موافق پیوستن کشورشان به کپیرایت هستند. نمیدانم او چه نوع نویسنده چپگرایی است که ناشر زحمتکشی را که قانونا جرمی مرتکب نشده دزد خطاب میکند.
حرف آخر اینکه تا زمانی که ایران به قانون کپیرایت نپیوسته است روی سخن هر اعتراضی باید با مسئولین ذیصلاح دولتی باشد. اعتراض توام با ناسزا و توهین به مترجم و ناشر ایرانی امری است ناروا و ناجوانمردانه. دردناکتر اما زمانی است که خبرنگار یا نویسندهای ایرانی در این ارتباط دست به قلم میبرد و مترجم هموطنش را که با سیلی گونهاش را سرخ نگه داشته دزد و چپاولگر خطاب میکند.
-----------------------------------------------------------
به گزارش ایسنا، پیشتر، مهدی غبرایی درباره علت ترجمه آثار عتیق رحیمی که در اصل به فارسی بوده («هزارتوی خواب و هراس» و «خاک و خاکستر») و ترجمه آنها از انگلیسی به فارسی به ایسنا گفته بود: با توجه به اینکه برخی از این آثار به فارسی دَری نوشته شده بود ناشر تصمیم گرفت این آثار به فارسی رایج در ایران ترجمه شود، زیرا بعضی مفاهیم فارسی دری در ایران فهمیده نمیشود.
او همچنین با اشاره به تقدیمنامهای که عتیق رحیمی بر کتابهایش خطاب به ناشر نوشته متذکر شده بود: عتیق رحیمی خواسته که این آثار به فارسی منتشر شود و از وضعیت آنها نیز مطلع است.
اما عتیق رحیمی با ارسال یادداشتی به ایسنا از ناشر ایرانی خواست چاپ و پخش کتابهایش را متوقف سازد و اظهار کرد: اینک با آگاهی از برگرداندن دو کتابم که هر دو را به فارسی نوشتهام از زبان انگلیسی به زبان فارسی، آن هم با خامه مترجم بس توانا مهدی غبرایی، کاملاً بهتزده شدهام. نمیدانم چه کسی اینچنین تصمیمی گرفته؟ و چرا؟
در ادامه نشر ثالث با ارسال یه یادداشتی به ایسنا نوشت: آقای عتیق رحیمی کاملاً در جریان ترجمه این کتابها بودند و تصور ناشر این بود که آنچه قبلاً به فارسی منتشر شده است در نسخه فرانسه یا انگلیسی توسط نویسنده بازبینی و ویرایش شده است که اکنون خواهان ترجمه آن هستند. اما همگان حق تغییر عقیده دارند و هیچکس نیز مصون از فراموشی نیست.
انتهای پیام
این شاعر و مترجم ساکن آمریکا در یادداشتی که با عنوان «در سود و زیان کپیرایت» در اختیار بخش ادبیات و کتاب خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) گذاشته نوشته است:
اخبار مربوط به اعتراض نویسنده افغان عتیق رحیمی به ترجمه کتابهایش در ایران در چندین رسانه داخلی و خارجی بازتاب یافته است. از آنجا که او کتابها را در اصل به فارسی دری نوشته است اعتراضش با معترضین دیگری که میپنداشتند حقوقشان ضایع شده است تفاوتهایی اساسی دارد. او در ضمنی که میپندارد حقوقش به عنوان پدیدآورنده اثر نادیده گرفته شده معترض است چرا کتابهایی که در اصل، او به فارسی تالیف کرده مترجم ایرانی از روی ترجمه انگلیسیاش آنها را مجددا به فارسی برگردانده است.
با این حساب اعتراض عتیق رحیمی را میتوان به دو بخش حقوقی و فنی (ادبی) تقسیم کرد. در رابطه با اعتراض ادبی او که میگوید چرا رمانهای فارسیاش را از زبانی دیگر به فارسی برگرداندهاند، به رغم این که زبان نوشتاری او «فارسی دری» لحن و لهجهای جدا از فارسی معیار و معمول در ایران دارد، حق را کماکان باید به او داد. تفاوت در لحن و لهجه در زبانهای چندملیتی امری رایج و عادی است. کسی برنمیدارد کتابی را که لحن و لهجه جنوب آمریکا را دارد برای انتشار در لندن به لحن انگلیسی آکسفوردی تبدیلش کند. در ایران نیز به عهده خواننده است که با لحن و لهجه اقوام مختلفی که فارسی مینویسند آشنا باشد.
اما در مورد دوم که امری حقوقی است به گمان من حق را نه به او میتوان داد و نه به دیگر نویسندگان و هنرمندانی که نسبت به انتشار (به گمان آنها بیمجوز) آثارشان در ایران شاکی هستند.
نپیوستن به کپیرایت بینالمللی تصمیمی بود که مسئولان رژیم گذشته گرفته بودند و دلایل محکمهپسندشان یکی اینکه با نظر به حجم زیاد آثاری که به فارسی ترجمه میشد و حجم کم و نزدیک به صفر ترجمه آثار معاصر فارسی به زبانهای دیگر آن را از بنیان معاملهای نابرابر میپنداشتند که جز زیان هیچ سود دیگری نداشت و دلیل دیگرشان اینکه می دانستند پرداخت دو حق تالیف، یکی به مترجم و دیگری به خالق خارجی، قیمت پشت جلد را افزایش خواهد داد و در نتیجه تیراژ کتاب از حد اسفناکی هم که بود پایینتر آمده و به فرهنگ کتابخوانی که احتیاج به ترویج داشت لطمه خواهد زد.
به چند و چون این که پیوستن به کپیرایت برای ورود ایران به بازار تجارت بینالمللی تسهیلاتی فراهم میکند آشنا نیستم و به عهده صاحب نظران و مسئولان دولتی است که سود و زیان آن را سنجیده و بر مبنای آن اگر لازم باشد تصمیم به پیوستن ایران به کپیرایت بگیرند. اما تا زمانی که ایران به قانون کپیرایت نپیوسته است محکوم کردن مترجم و ناشر ایرانی و در مواردی اهانت به آنها دور از انصاف است.
طی سالهای اخیر به غیر از مورد عتیق رحیمی افراد دیگری هم اعم از ایرانی یا غیرایرانی بودهاند که به صورت کتبی یا شفاهی به چاپ اثرشان در ایران اعتراض کردهاند و در اکثر موارد نیز به جای اینکه روی سخنشان با نهادهای دولتی تصمیمگیرنده در این ارتباط باشد، با مترجم و ناشر بوده است.
بسیاری از قوانین کشورهای مختلف امکان دارد مورد پسند شهروندان کشوری دیگر نباشد. جرم سنگین انداختن آدامس جویدهشده در معابر عمومی سنگاپور شاید از حد تصور ما خارج باشد. اما در سفر به آن کشور، مسافر وظیفه دارد آن را رعایت کند.
نپیوستن ایران به کپیرایت نیز شاید باب طبع تولیدکنندگان آثار ادبی هنری کشورهای دیگر نباشد. اما هر نویسندهای چه ایرانی و چه غیرایرانی قبل از چاپ اثرش در خارج از مرزهای ایران باید بداند که پس از انتشار کتابش و بر مبنای قوانین وضعشده در ایران تمام حقوق آن را در ایران از دست خواهد داد، همانطور که آثار ادبی و هنری تولیدشده در ایران به محض انتشار تمام حقوقشان را در کشورهای دیگر از دست میدهند (ناگفته نماند که سینما گذشته از ارزشهای هنریاش از آنجا که یک صنعت محسوب میشود از این قاعده پیروی نمیکند و بحث دیگری دارد). اینکه بعضی از مترجمین یا ناشران داخلی یا خارجی از خالق اثر برای ترجمه و انتشار کتابش اجازه میگیرند و گاهی حقالتالیفی نیز از بابت فروش به او میپردازند یک امر اخلاقی است و هیچ ربطی به قانون ندارد. مشکل این کار اما بدآموزی است و سبب میشود افرادی بر مبنای آن و بیتوجه به قانون درخواست حقالتالیف را حق خود بپندارند. آقای عتیق رحیمی که کمابیش با قانون کپیرایت ایران آشناست باید بداند که با انتشار کتابش در فرانسه حقوق آن را در کشورهای اندکی که عضو کپیرایت نیستند از دست داده است. متن فارسی را نیز چنانچه خارج از مرزهای ایران منتشر کند به همین سرنوشت دچار خواهد شد.
مورد دیگری که قبل از اعتراض او در رسانههای داخل کشور بازتاب یافت و هضمش برایم قدری دشوار بود انتشار کتابی بود از آموس عوز نویسنده چپ اسرائیلی. از قرار معلوم خبر انتشار کتاب او که «ناگهان در دل جنگل» نام دارد پیش از آنکه رسانهای بشود به گوش نویسنده رسیده بود. آقای عوز انتشار کتابش به فارسی را سرقت و ناشر آن را دزد و راهزن نامیده بود. اما نهایتا او که نامزد جایزه نوبل نیز بوده است بزرگمنشی به خرج داده و فرموده است در عوض، این یک کار فرهنگی و گسترش اندیشه بین انسانهاست. در خاتمه نیز با ژستی حق به جانب از ما که دزد خطابمان کرده دعوت کرده است که بیایید با کتاب با هم سخن بگوئیم نه با بمب و تهدید. و پنداری یادش رفته که همین دو سه سال پیش در گفتوگو با «نیوزویک» ضمن طرفداری از صلح و آزادی، بمباران مردم بیگناه لبنان به وسیله ارتش اسرائیل را دفاع نامیده است.
آقای عوز که از او در اخبار اخیر به عنوان نویسندهای چپگرا و مخالف صهیونیسم نام میبرند ساکن اسرائیل است و با مشکلات و مسائل منطقه و تیراژ اسفناک کتاب در این سوی دنیا آشناست. در ضمن او میداند اگر کشوری عضو کپیرایت نباشد ناشران آن کشور موظف نیستند از نویسنده یا ناشر اولیه مجوز بگیرند یا وجهی را بابت ترجمه و انتشار پرداخت کنند. و این در حالی است که بسیاری از ناشران در ایران و کشورهای مشابه موافق پیوستن کشورشان به کپیرایت هستند. نمیدانم او چه نوع نویسنده چپگرایی است که ناشر زحمتکشی را که قانونا جرمی مرتکب نشده دزد خطاب میکند.
حرف آخر اینکه تا زمانی که ایران به قانون کپیرایت نپیوسته است روی سخن هر اعتراضی باید با مسئولین ذیصلاح دولتی باشد. اعتراض توام با ناسزا و توهین به مترجم و ناشر ایرانی امری است ناروا و ناجوانمردانه. دردناکتر اما زمانی است که خبرنگار یا نویسندهای ایرانی در این ارتباط دست به قلم میبرد و مترجم هموطنش را که با سیلی گونهاش را سرخ نگه داشته دزد و چپاولگر خطاب میکند.
-----------------------------------------------------------
به گزارش ایسنا، پیشتر، مهدی غبرایی درباره علت ترجمه آثار عتیق رحیمی که در اصل به فارسی بوده («هزارتوی خواب و هراس» و «خاک و خاکستر») و ترجمه آنها از انگلیسی به فارسی به ایسنا گفته بود: با توجه به اینکه برخی از این آثار به فارسی دَری نوشته شده بود ناشر تصمیم گرفت این آثار به فارسی رایج در ایران ترجمه شود، زیرا بعضی مفاهیم فارسی دری در ایران فهمیده نمیشود.
او همچنین با اشاره به تقدیمنامهای که عتیق رحیمی بر کتابهایش خطاب به ناشر نوشته متذکر شده بود: عتیق رحیمی خواسته که این آثار به فارسی منتشر شود و از وضعیت آنها نیز مطلع است.
اما عتیق رحیمی با ارسال یادداشتی به ایسنا از ناشر ایرانی خواست چاپ و پخش کتابهایش را متوقف سازد و اظهار کرد: اینک با آگاهی از برگرداندن دو کتابم که هر دو را به فارسی نوشتهام از زبان انگلیسی به زبان فارسی، آن هم با خامه مترجم بس توانا مهدی غبرایی، کاملاً بهتزده شدهام. نمیدانم چه کسی اینچنین تصمیمی گرفته؟ و چرا؟
در ادامه نشر ثالث با ارسال یه یادداشتی به ایسنا نوشت: آقای عتیق رحیمی کاملاً در جریان ترجمه این کتابها بودند و تصور ناشر این بود که آنچه قبلاً به فارسی منتشر شده است در نسخه فرانسه یا انگلیسی توسط نویسنده بازبینی و ویرایش شده است که اکنون خواهان ترجمه آن هستند. اما همگان حق تغییر عقیده دارند و هیچکس نیز مصون از فراموشی نیست.
انتهای پیام