شماره اخیر ( نیویورک تایمز بوک ریویو ) مطلب مفصلی دارد در ارتباط با رمان ظلمت نیمروز که از شاهکارهای ادبیات قرن بیستم محسوب می شود . این مقاله که به قلم مایکل شمل نوشته شده در نوع خود داستانی است در باره داستانی دیگر .
خلاصه ماجرا از این قرار است که تابستان گذشته یک دانشجوی رشته ادبیات آلمانی برای تز دکترایش در آرشیو یک ناشر قدیمی که غالبا کتابهای نویسندگان ضد نازی و مهاجر را چاپ می کرده دنبال مدارکی می گشته در ارتباط با پروسه تعغیر زبان نوشتاری آرتور کوستلر از آلمانی به انگلیسی .
او آنچه را که در جستجویش بوده است نمی یابد ، اما در میان اوراق ناشر به نسخه تایپ شده کتابی بر می خورد به زبان آلمانی در ۳۲۶ صفحه که به خط آرتور کوستلر تصحیح و ویرارستاری شده است . عنوان کتاب ( رباشف ) نام قهرمان اصلی رمان ظلمت نیمروز است که آرتور کوستلر آن را پس از محاکمه های استالین و بیشتر متاثر از اعترافات ناباورانه ( بوخارین ) و دیگر اعضای عالی رتبه حذب کمونیست شوروی تحریر کرده است . اوراق یافته شده در واقع متن اوریجینال و اصلی ظلمت نیمروز است . متنی که هیچ کس اطلاع دقیقی از وجود آن نداشته و اهل ادب اروپا غالبا می پنداشته اند که کوستلر این رمان را در اصل به انگلیسی نوشته بوده است .
آرتور کوستلر بنا به یافته های نویسنده زندگی نامه اش در جابجائی های ناشی از جنگ دوم جهانی این متن را با خود به پاریس می برد و به رغم این که هنوز تسلطی حرفه ای به زبان انگلیسی ندارد تصمیم می گیرد آن را خود به انگلیسی ترجمه کرده و به چاپ بسپارد .
این رمان نهایتن با عنوان ظلمت نیمروز به زبان انگیسی ویراستاری و منتشر شده و در مدت کوتاهی به اکثر زبانهای عمده دنیا ترجمه و چاپ می شود ، بی آن که مترجم ها بدانند که ترجمه هایشان در واقع ترجمه ایست از ترجمه ای دیگر .
متن اصلی نیز در این گیر و دار گم می شود . برای ترجمه آلمانی رمان نیز آرتور کوستلر از همین ترجمه انگلیسی استفاده می کند و کتابی را که خود در اصل به آلمانی نوشته و متن آن را گم کرده است یک بار دیگر از انگلیسی به آلمانی ترجمه می کند .
این متن اوریجینال قرار است در آینده نزدیکی در آلمان منتشر شود و صاحب نظرانی که آن را تا به حال دیده اند بر این عقیده اند که متن یافته شده در مقایسه با دو متن ترجمه ای که کوستلر خود ( به انگلیسی و سپس به آلمانی ) انجام داده به مراتب پاکیزه تر و برخوردار از ارزش ادبی بیشتری است .
خلاصه ماجرا از این قرار است که تابستان گذشته یک دانشجوی رشته ادبیات آلمانی برای تز دکترایش در آرشیو یک ناشر قدیمی که غالبا کتابهای نویسندگان ضد نازی و مهاجر را چاپ می کرده دنبال مدارکی می گشته در ارتباط با پروسه تعغیر زبان نوشتاری آرتور کوستلر از آلمانی به انگلیسی .
او آنچه را که در جستجویش بوده است نمی یابد ، اما در میان اوراق ناشر به نسخه تایپ شده کتابی بر می خورد به زبان آلمانی در ۳۲۶ صفحه که به خط آرتور کوستلر تصحیح و ویرارستاری شده است . عنوان کتاب ( رباشف ) نام قهرمان اصلی رمان ظلمت نیمروز است که آرتور کوستلر آن را پس از محاکمه های استالین و بیشتر متاثر از اعترافات ناباورانه ( بوخارین ) و دیگر اعضای عالی رتبه حذب کمونیست شوروی تحریر کرده است . اوراق یافته شده در واقع متن اوریجینال و اصلی ظلمت نیمروز است . متنی که هیچ کس اطلاع دقیقی از وجود آن نداشته و اهل ادب اروپا غالبا می پنداشته اند که کوستلر این رمان را در اصل به انگلیسی نوشته بوده است .
آرتور کوستلر بنا به یافته های نویسنده زندگی نامه اش در جابجائی های ناشی از جنگ دوم جهانی این متن را با خود به پاریس می برد و به رغم این که هنوز تسلطی حرفه ای به زبان انگلیسی ندارد تصمیم می گیرد آن را خود به انگلیسی ترجمه کرده و به چاپ بسپارد .
این رمان نهایتن با عنوان ظلمت نیمروز به زبان انگیسی ویراستاری و منتشر شده و در مدت کوتاهی به اکثر زبانهای عمده دنیا ترجمه و چاپ می شود ، بی آن که مترجم ها بدانند که ترجمه هایشان در واقع ترجمه ایست از ترجمه ای دیگر .
متن اصلی نیز در این گیر و دار گم می شود . برای ترجمه آلمانی رمان نیز آرتور کوستلر از همین ترجمه انگلیسی استفاده می کند و کتابی را که خود در اصل به آلمانی نوشته و متن آن را گم کرده است یک بار دیگر از انگلیسی به آلمانی ترجمه می کند .
این متن اوریجینال قرار است در آینده نزدیکی در آلمان منتشر شود و صاحب نظرانی که آن را تا به حال دیده اند بر این عقیده اند که متن یافته شده در مقایسه با دو متن ترجمه ای که کوستلر خود ( به انگلیسی و سپس به آلمانی ) انجام داده به مراتب پاکیزه تر و برخوردار از ارزش ادبی بیشتری است .