۵ مهر ۱۳۹۲

توارد یا تصادف ؟


خبرگزاری مهر / یاد داشت مهمان 
  

ذهن شهریار یتیم‌خانه غزل نیست که 

شعر دیگری را بزرگ کند

 عباس صفاری شاعر و منتقد ادبی با ارسال یادداشتی به خبرگزاری مهر به برخی اظهار نظرهای ارائه شده در مورد تشکیک در تعلق شعر «علی ای همای رحمت» به زنده‌یاد محمدحسین شهریار، شاعر بزرگ کشورمان واکنش نشان داد.
خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: عباس صفاری شاعر و منتقد ایرانی ساکن آمریکا در پی انتشار اخبار و گزارش‌های هفته گذشته در رسانه‌های ایران در مورد شائبه تعلق نداشتن شعر «علی‌ای همای رحمت» به محمدحسین شهریار، با ارسال یادداشتی به برخی اظهار نظرهای منتشر شده درباره این غزل در هفته گذشته واکنش نشان داد. این یادداشت در ادامه از نگاه شما می‌گذرد.
راستش نمی‌دانم این مردمی که وارث یکی از غنی‌ترین فرهنگ‌های جهان است و کورش کبیرش در آغاز شکل‌گیری این مرز و بوم از پروردگار طلب می‌کند سرزمینش را از خشکسالی و دروغ به دور دارد، چه حکمتی است که هنوز صغیر و کبیر قباحت دروغ را به هیچ گرفته و در مواردی هم که مستقیما از آن استفاده نمی‌کند می‌کوشد با لاپوشانی و ماست‌مالی و خلط مبحث که انواع تضعیف شده دروغ است، کارش را به پیش ببرد و حرفش را به کرسی بنشاند.
نمونه اخیرش که به شعر و شاعری مربوط می‌شود، شعر بسیار معروف و زیبایی است از شهریار غزلسرای دل‌سوخته و بزرگ معاصر در مدح امام اول شیعیان با مطلع «علی ‌ای همای رحمت» که چند مصراع و تعدادی از ترکیبات کلیدی آن در دفتر شعر شاعری که مقدم بر شهریار بوده پیدا شده است. در عالم ادب اسم این کار سرقت ادبی است که با یک درجه تخفیف واژه «انتحال» را نیز برای آن به کار می‌برند. (ناگفته نماند که به حساسیت موضوع، هم از لحاظ مضمون شعر و هم به خاطر شاعر آن که روز تولدش را روز شعر و ادب نامگذاری کرده‌اند، آگاهم و می‌دانم که احتمال ناخنک زدن شاعری در حد شهریار به شاعری که در مرتبه پائین‌تری از او قرار دارد و تا حدودی گمنام مانده است به هیچ وجه خوشایند نیست. اما این همه نباید جلوی بیان حقیقت را بگیرد که اگر غیر از آن می‌بود، اصلاً مطرح نمی‌شد.) انگیزه نوشتن این یادداشت، اما  عکس‌العمل بعضی صاحب‌نظران است در این ارتباط که با برخوردی غیرعلمی و نسنجیده سعی بر خلط مبحث دارند.
در وهله نخست، مفتون امینی عزیز که شکی در صداقت و درستی حرفش ندارم، اعتراف می‌کند که شعری با همین مضمون و مشابه در دفتر شاعری دیگر موجود است. به جهاتی اما قضاوت نمی‌کند و حرفی از سرقت ادبی هم نمی‌زند.
صاحب‌نظر دیگری متوسل به مورد «توارد» می‌شود، اما کسی که در عمرش چهار تا غزل نوشته باشد و این دو غزل را بررسی کند، پی می‌برد که تواردی در کار نیست. در موردی مانند این دو شعر که مضمون واحدی دارند و چند مصراع از شعر اول با تغییر یک و دو کلمه در شعر دوم تکرار شده باشد و از چند ترکیب و کلمات کلیدی شعر اول نیز استفاده شده باشد، «توارد» عذر ناموجهی است.
از آنجا که نویسنده با نظر به موارد بالا خود می‌داند توارد دلیل محکمه‌پسندی ممکن است نباشد مورد «منشاء» را نیز به میان می‌کشد که عذر بدتر از گناه است. اینکه شعر اصلی از نظر ایشان طفل نارسی بوده و آقای شهریار برداشته آن را بزرگ و برومند کرده است، حرف مناسبی نیست. مگر ذهن شهریار یتیم‌خانه غزل است که شعر دیگری را بزرگ کند؟ اگر هم چنین ادعایی صحت داشته باشد، فقط در صورتی که از سراینده اصلی اسم آورده می‌شد، قابل قبول بود. در همین جانبداری نسنجیده به صنعت «استقبال» هم متوسل می‌شوند. اما کمتر دیده شده که شاعر معروفی به استقبال شعر شاعری گمنام برود. اگرچه شعر از سوی مردم بیشتر با معیار ذوق و سلیقه سنجیده می‌شود، اما اصول بررسی آن کاملاً علمی است و صنایعی مانند منشا، توارد، استقبال و غیره را نمی‌توان بی‌حساب و کتاب به کار برد. در استقبال شاعر غالبا به عاریه گرفتن کلمات آغازین، یا یک مصراع و در نهایت بیت او بسنده می‌کند که شعر مورد نظر ما از این دایره محدود فراتر می‌رود.
یک سهل‌انگاری دیگری هم که اینجا اتفاق افتاده بی‌توجهی به پند دیرینه شمس قیس رازی است که در این رابطه شاعران را از ناخنک زدن به اثر یکدیگر منع می‌کند، اما در پایان می‌افزاید اگر حرف و مصراعی از شاعری دیگر زیادی چشمت را گرفته است، هوشمندانه آن را بردار (نقل به مضمون). اگر او در قصیده‌ای به کار برده، تو در غزل از آن استفاده کن و اگر در غزل به کار برده در مثنوی و خلاصه حرفش این که رد و نشانه‌ها را پشت سرت پاک کن. در این مورد اگر چه شعر مفتون همدانی قصیده و شعر شهریار در قالب غزل سروده شده اما مضمون آن قدر چشمگیر و فراموش ناشدنی است که ردیابی را آسان می‌کند.  
در خاتمه و از آنجا که بعید می‌دانم شاعری در حد شهریار آگاهانه بخش‌هایی از شعر یک شاعر دیگر را که در درجه پایین‌تری از او قرار می‌گیرد برداشته باشد مایلم به مورد دیگری نیز اشاره کنم که نه توارد است و نه منشاء، نه استقبال و حرف‌هایی از این دست. موردی که هر از گاه اتفاق می‌افتد و امیدوارم که شعر شهریار نیز از این دست باشد.
گاهی برای شاعران پرکار و حرفه‌ای که ذهنشان انبانی از هزاران بیت از اشعار خود و دیگران است اتفاق می‌افتد که شعری از شاعر غیر مطرح یا گمنام مانده را جایی خوانده یا شنیده‌اند و تعدادی از مصاریع یا ابیات آن که به خاطرشان مانده، به مرور به ناخود آگاه ذهن می‌رود. با گذشت زمان و هر از گاهی که به مناسبتی آن را به یاد می‌آورند از آنجا که به شاعر شناخته‌شده‌ای هم تعلق ندارد، امکان دارد فکر کنند از اشعار نیمه کاره و پراکنده خودشان بوده است که آن را هرگز سر و سامان نداده‌اند. من نمی‌دانم این ادعا تا چه درجه پایه علمی می‌تواند داشته باشد، اما امری است که می‌دانم اتفاق افتاده و می‌افتد و بعید نیست که شعر شهریار نیز حاصل چنین تصادفی باشد. ولی ناگفته نماند که اخلاق حرفه‌ای و اصول شرعی و قانونی ایجاب می‌کند که اگر خود شاعر یا دیگران به شعر اصلی برخورد کرده و به نام سراینده پی بردند، به نحوی از سراینده آن در جایی از کتاب اسم ببرند. اطمینان دارم شهریار نیز راضی نیست امتیاز مقداری از شعر شاعری دیگر به او برسد؛ به ویژه در شعری که مضمون آن مربوط به یکی از درستکارترین مردان خداست.
در خاتمه این را نیز بیفزایم که قصیده 36 بیتی مفتون همدانی در مجموع به شیوایی و ظرافت و صلابت غزل شهریار نیست و کلمات مهجور و تک و توک سکته وزنی دارد، اما بی‌انصافی است اگر آن را شعری ضعیف و فاقد صنایع شعری قلمداد کنیم.
سه بیت زیبایی که در خاتمه عرضه می‌شود از مقطع قصیده او در مدح امام علی (ع) انتخاب شده است
علی‌ ای که با نگاهی کنی عالمی تو احیا
چه شود که وا نوازی به نگاهی آشنا را
نجف تو عرش دیگر بود و مقام دیگر
که به عرش کرده زینت نجف تو کربلا را
به عطای پادشاهی بودش امید مفتون
که غلام قنبر خود بشمارد این گدا را
---------------------------------
پی نوشت: مقدمه دیوان مفتون همدانی را سعید نفیسی نوشته است.