۴ آذر ۱۳۹۱

حسرت آب

 خاطره 

فصلنامه ادبیات و سینما

شماره 34 - ویژه سینمای مکزیک


غربی ها به حوضی که فواره ای در میانش باشد می گویند موریشن فونتین  یا فواره مراکشی که امروزه در بسیاری از میادین شهرهای قدیمی جهان نمونه های متنوعی از آن کبوتران را به گرد خود جمع می کند .
فواره مراکشی را مبلغین مسیحی با خود از جنوب اسپانیا که شهرتش به خاطر معماری اسلامی و شاعران و سینما گرانی مانند لورکا و  بونوئل می باشد به سر زمین های آمریکا آوردند .
این صومعه ها اکثرا در مسیر جاده تاریخی و بسیار معروفی به نام ( ال کامینو رئال ) ساخته شده که در ساحل اقیانوس آرام از بندر تراپیکال و همیشه بارانی ( لا پاز ) در مکزیک شروع می شود و پس از پیمودن چندین هزار کیلومتر به سن دیه گو و سپس به سن فرانسیسکو که تا قرن نوزدهم  تماما به کشور مکزیک تعلق داشته است می رسد . کلیه شهرهائی که در این مسیر نام قدیسین کاتولیک را بر خود دارند و از جمله لس آنجلس  در اصل فقط یک صومعه بوده اند که برای جلب بومیان این مناطق و ترویج مسیحیت ساخته شده اند . حالا حوض و فواره در چنین سر زمین های پر آبی در ساحل اقیانوس چه جذابیتی برای بومیان داشته است خود معمائی است .
اوکتاویو پاز شاعر و نظریه پرداز مکزیکی بر این عقیده است که ( حسرت آب ) در صحاری شمال آفریقا و سر زمین های کم آب خاور میانه انگیزه آفرینش چنین فواره هائی بوده است . نعمت  یا مزاحمتی که ریزش باران ایجاد می کند بی تردید  در مناطق مختلف  جهان مردم عکس العمل یکسانی نسبت به آن نشان نمی دهند . رگبارهای موسمی در بنگلادش و سر زمین های مشابه آن ویرانگر و خانمان بر انداز است  و ریزش دائمی باران در لندن مزاحم و آزار دهنده که در  افراد مستعد میتواند  افسردگی نیز  ایجاد کند .
اما صدای ریزش باران در مناطق کم آب دنیا و از جمله شهر های حاشیه کویر و عطر مطبوعی که از خاک بر می خیزد لذتی توصیف نا پذیر در باشندگان بومی این مناطق ایجاد می کند . باران نه فقط طراوت بخش بیابان و صحاری تشنه است بلکه روح و جان ساکنان این نواحی را نیز تازه و امیدوار می کند . لذت و معنی بر لب جوی نشستن و سفره بر سبزه گستردن را مردم سرزمین های کم باران میشناسند و قدر می دانند . چنین عملی از نظر یک ایرلندی که دو وجب خاک به عمرش ندیده است و پشت بام کلبه و خانه اش را نیز خزه و سبزه پوشانده است بی معنی باید باشد .

گفته ی اوکتاویو پاز مرا به یاد خاطره ای می اندازد که یکی از عموهای سالخورده مادری ام در روستای ( سریزد ) و زمانی که من شش هفت سال بیشتر نداشتم برایمان تعریف می کرد .
اگر از سریزد که در حاشیه کویر قرار گرفته به سمت غرب نگاه کنید و پیش از آنکه چشمتان به قله شیرکوه بیفتد یک رشته کوه کم ارتفاع می بینید که نزد مردم آن حوالی به ( کوه بروک ) شهرت دارد  . شهرستان مهریز در فاصله دو کیلو متری از سریزد در دامنه این کوه بنا شده و بیشتر آبش را در قرون ماضی چشمه ای به نام غربال بیز که از همین کوه فرو میریزد تامین می کرده است .
غربال بیز که اکنون از مناطق گردشگری مهریز می باشد  حفره بزرگ و غار مانندی دارد که محل آفتابی شدن چشمه است با مقدار آبی بیش از یک قنات معمولی . اما بر بالای این حفره که در پای تخته سنگی ایجاد شده تعداد زیادی حفره در شکل ها و اندازه های مختلف ایجاد شده که از هرکدام به تناسب مقداری آب تراوش می کند . مناسبت نام غربال بیز نیز به خاطر وجود همین حفره هاست که رطوبت و فشار آب در این کوه ایجاد کرده است .
عموی مادری ام معتقد بود این کوه به مانند سر پوشی است که زیر پوسته سخت و سنگی آن یک دریای خروشان آب با ماهی و نهنگ و دیگر جانوران دریائی وجود دارد  و مردم مهریز به این دلیل آب آن را استخراج نمی کنند که می ترسند کوه شکاف بر دارد و دنیا را مانند زمان نوح آب بگیرد . برای اثبات نظریه اش نیز داستانی نقل می کرد از یک چوپان مهریزی که صد سال پیش از آن گله اش را در همین کوه می چرانده که ناگهان حفره مرطوبی در دل تخته سنگی نظرش راجلب می کند . چوپان چوبدستش را در حفره فرو کرده به کاویدن آن می پردازد . پس از چند لحظه آب باچنان  فشار نیرومندی فواره میزند که چوبدستش را به قعر آسمان پرتاب می کند . شش ماه پس از آن حادثه که چوپان نامبرده آن را برای مهریزی ها با آب و تاب تعریف کرده بوده است - زائرانی  که از زیارت امام رضا بر می گشته اند چوبدست چوپان را در بیابان های طبس پیدا کرده و برایش به مهریز بر می گردانند .!
عموی مادری ام این حادثه را هشداری می دانست از جانب پرودگار که در کار او دخالت نکنند و به آنچه خداوند به آنها ارزانی داشته قانع و شکر گذار باشند .

این حکایت زیبا را اوکتاویو پاز هرگز نشنیده است . اما غیر از حسرت آب که او اشاره به آن دارد چه عامل دیگری می توانسته منجر به خلق آن شده باشد .
در خاتمه باید اعتراف کنم که من هنوز  به غربال بیز که  می روم سعی می کنم غرش دریای آبی را که در آن کوه جریان دارد به گوش خود  بشنوم .